لباس قدیمی را بپوشید ولی کتاب نو بخرید.
1111

پس من كي شهيد ميشم خدا ؟(۱)

سه‌شنبه ، 16 دسامبر 2008 481 views 0 دیدگاه نوشته:admin

441

در گروه تخريب انسان زودتر خودش را نشان ميدهد و امتحانش را نزد خداوند پس ميدهد وقتي ميگويم،خودش را نشان ميدهد، اين نيست ،كه خود نمايي كرده باشم، نه فرمانده حرفم اين است كه از خود گذشتگي خودش را بيشتر خداوند نشان ميدهد. من خيلي مشتاق شهادت هستم .تخريب آخرش مرگ است.

ادامه ی مطلب

بسیچی چیست ؟

دوشنبه ، 15 دسامبر 2008 426 views 0 دیدگاه نوشته:admin

426

پنجم آذر ماه سال روز تشکیل نهاد بسیج به فرمان حضرت امام خمینی (ره) است و همین ایام بهانه ای شد تا بار دیگر نظری بیندازیم به نقش مسؤولیت های سنگین این نهاد که محدوده آن را همه کسانی تشکیل می دهند که دل در گرو تحقق اهداف و آرمان های بلند امام راحل(ره) و عملی شدن شعارهای نجات بخش انقلاب اسلامی دارند

ادامه ی مطلب

بسیجی شجره طیبه

یکشنبه ، 14 دسامبر 2008 420 views 0 دیدگاه نوشته:admin

k-415

“بسيجي” از جمله واژه هايي است که به لطف انفاس قدسي امام تنها در لغتنامه و دايره المعارف انقلاب اسلامي يافت مي شود. “بسيجي” فرد عاشق سراز پا نشناخته اي است که لحظه لحظه زندگي خويش را وقف اسلام و قرآن و ولايت و انقلاب اسلامي کرده است.

ادامه ی مطلب

قناسه تا قلم، بخوانيد قصه نيست

شنبه ، 13 دسامبر 2008 596 views 0 دیدگاه نوشته:admin

K-557

روزهاي بسيار سختي بود. هر لحظه انتظار ماموريت جديدي را از طرف فرمانده لشكر مرتضي قرباني داشتم. دشمن فاو را پس گرفته بود.شلمچه زير آتش دشمن بچه هاي سر سختانه مقاومت ميكردند.فرصتي نبود. فرصت ها غنيمت بود .گردان گروهان شده بود . بازسازي گردان به سختي انجام گرفت.

ادامه ی مطلب

گريه خوش يمن

چهارشنبه ، 10 دسامبر 2008 438 views 0 دیدگاه نوشته:admin

سربالایی را آرام آرام بالا می آمد،هر چند قدم می ایستاد، نفسی تازه میکرد،چادرش را مثل بادبزن تکان می داد تا کمی خنک شود و دوباره راه می افتاد. ظهرِ تیر ماه بود و انگار از آسمان آتش می بارید و پیرزن،انگار که مجبورش کرده باشند، داشت دامنه کوه را بالا می آمد.چند هفته ای می شد که ۵ شهید گمنام را آورده بودند

ادامه ی مطلب

كاش همسايه خدا ميشدم

سه‌شنبه ، 9 دسامبر 2008 396 views 0 دیدگاه نوشته:admin

ka-223

 کاش همسايه خدا ميشديم . از زمين ازين تن خاکي خود جدا ميشديم؛ ميرفتيم وهمنشين سيدالشهدا ميشديم .در آن نيمه شب ؛ شب حمله بود خداوند مشتاق ديدار يک رزمنده بود منم داشتم همسايه خدا ميشدم از خودم ازين تن خاکيم جدا ميشدم باورم شده بود که همنشين سيداشهدا ميشدم

ادامه ی مطلب

استقبال شهادت

دوشنبه ، 8 دسامبر 2008 402 views 0 دیدگاه نوشته:admin

ssa-5546

یك روز قبل از آخرین سفرش دست هایش را حنا گذاشت و گفت: حنای آخر است مقداری از آن را روی دست راست و مقداری روی دست چپش قرار داد و گفت : یكی برای حضرت علی اكبر(ع)، دیگری هم مال حضرت قاسم(ع)،‌ قرار بود آن سال محرم در تهران بماند و نوحه بخواند اما آن روز یكباره از خواب بلند شد،

ادامه ی مطلب

بچه ها را ديدم كه به اسمان ميرفتند (۱)

یکشنبه ، 7 دسامبر 2008 392 views 0 دیدگاه نوشته:admin

گفتم: چرا جنگ؟ گفت: غیرت، امام، خاک! دیوار‌های گلی خانه‌های کوچک روستایی، در خاک دویدن با پای برهنه و جیغ کشیدن در کوچه‌های دِه و رفیقانش را دنبال کردن، و لب تنور کنار مادر نان تنوری را بلعیدن، دنبال گوسفند دویدن، فقط تا پانزده سالگی او بود. او بعد از شانزده سالگی، نه می‌تواند بدود،

ادامه ی مطلب

بچه ها را ديدم كه به آسمان ميرفتند (۲)

جمعه ، 5 دسامبر 2008 432 views 0 دیدگاه نوشته:admin

خودم را انداختم توی کانال. تا رفتم برگردم دیدم یک بعثی بلند هیکل با پوتین زد به کمرم و پوتینش را گذاشت روی گردنم و محکم فشار داد. بعثی غول پیکر با تمام توانش گردنم را فشار داد. داشت چشم‌هایم از حدقه می‌زد بیرون. نفسم بند آمد. در همین بین داشت چیزی می‌گفت که من متوجه نمی‌شدم.

ادامه ی مطلب

تمامی حقوق مادی و معنوی برای این سایت محفوظ است و هر گونه کپی برداری از آن خلاف قوانین می باشد. | تکست آهنگ
دانلود فیلم ایرانی