k-415

“بسيجي” از جمله واژه هايي است که به لطف انفاس قدسي امام تنها در لغتنامه و دايره المعارف انقلاب اسلامي يافت مي شود. “بسيجي” فرد عاشق سراز پا نشناخته اي است که لحظه لحظه زندگي خويش را وقف اسلام و قرآن و ولايت و انقلاب اسلامي کرده است.

او مطيع اوامر “ولي فقيه” زمان است؛ بر دشمن مي تازد و امان از او مي برد؛ “پارساي” شب است و “شير” روز؛ هدف غايي بسياروالاي بسيجي او را در جايگاهي بس مقدس قرار داده است. يک چريک يا يک پارتيزان براي جنگ خود عليه دشمن هدف عالي دارد. او مي جنگد تا کشور و مردمش را از تجاوز دشمن و از يوغ استعمارگر نجات دهد. اين به نوبه خود هدفي عالي است؛ اما در اين راه چيز ديگري نيست. آخرش همين است و بس. اما بسيجي مي جنگد چون به واسطه ولي فقيه زمان خودمطيع اوامر الهي است؛ يعني مي جنگد چون دستور خداوند، جهاد است و صلح مي کند چون اراده خدا بر آن قرار دارد. اين است که به بسيجي روح و نشاط مي دهد و او را تا رديف اولياي الهي ارتقا مي بخشد. همين درجه از عبوديت و بندگي است که آن يار سفر کرده را به وجد مي آورد تا آنجا که بسيجي را فرزند خود مي خواند و با آن درجه از خلوصي که در وجود مبارکش سراغ داريم، برانگيخته شدن در روز محشر را با فرزندان بسيجي اش از خدا مي خواهد. بدين ترتيب معلوم مي شود که بسيجي مفهومي کلي تر از رزمنده است چرا که مراتب بندگي فقط در جنگ نيست که تبلور مي يابد بلکه در تمام شئون زندگي بشري عينيت دارد. بسيجي کسي است که در هيچ يک از دسته بندي هاي مادي و متعارف قرار نمي گيرد. نه متعلق به حزب است و نه متعلق به زمان، مکان، طايفه، صنف بخصوصي و نه هر دسته بندي ديگر. زيرا بسيجي يار امام است و بسيجي عبد خداست وانساني از تبار ابراهيم (عليه السلام) که اسماعيل وار، مصمم وعاشقانه به مسلخ عشق مي رود؛ راه حق مي جويد و سالک هميشه کوي دوست است.
۲- تفکر بسيجي و ويژگي هاي آن
اين واژه مقدس که اولين بار از پرتو کلام نوراني امام راحل تجلي يافت به يک معنا همان انديشه واعتقادي است که شريف ترين فرزندان امام آن را آگاهانه برگزيدند و تمام فکر و خلق و خوي و عمل خود را با آن ميزان، تنظيم کردند تا آنجا که انسان هاي ديگري شدند با رايحه اي ولايي و صبغه اي الهي و جلوه اي قرآني و به معناي ديگر تفکر بسيجي به تمام و کمال، همان انديشه و اعتقاد کامل به اسلام ناب محمدي (صلي الله عليه و آله) است يعني بي اسلام ناب، بسيجي نتوان شد و بي تفکر بسيجي، اسلام، اسلام محمدي نخواهد بود. بنابراين تفکر بسيجي، تعبيري بديع از مکتب اسلام و آئين الهي تشيع است. اين تفکر ويژگي هايي دارد که همان شاخصه هاي اسلام ناب محمدي(صلي الله عليه و آله) و شاخصه هاي اسلام علوي و اسلام زهرايي و اسلام عاشورايي حسيني و زينبي است.
امام خميني(سلام الله عليه)احياگر اسلام ناب محمدي (صلي الله عليه وآله) و پايه گذار و معلم مکتب “تفکر بسيجي” در عصر ما بزرگترين تفسير را از بسيج و تفکر بسيجي، ارائه مي فرمايد: “من… از خدا مي خواهم که با بسيجيانم محشور گرداند، چرا که در دنيا افتخارم اين است که خود بسيجي ام”.
با اين تعبير امام راحل هم بسيجي و تفکر بسيجي را تا اعلادرجه ستود زيرا به بسيجي بودن افتخار کرد و هم به رهروان آموخت که تفکر بسيجي چيست و اسوه بسيجي کيست.
از برکات نهضت عظيم و مقدس اسلامي به رهبري حضرت امام راحل حضور هرچند کوتاه مدت ولي موثر و همه جانبه تفکر امام راحل در همه صحنه هاي حيات امت اسلامي بويژه در مهمترين حادثه انقلاب اسلامي يعني دفاع مقدس بود.
اين حضور که از پشتوانه گرانبها از عالي ترين درجات ايمان و عمل صالح برخوردار بود در کوتاه ترين مدت منشاء چنان تحولات شگرفي در ميان رهروان شد که حتي گاهي راه باور را بر همرهان دشوار مي کرد و رنگ و بوي افسانه به خود مي گرفت، اما عاقبت دشمنان هم دريافتند که تفکر بسيجي آن گونه که امام راحل پايه گذاري کرد، کيميايي است که حتي افسانه ها را در وادي واقعيت به مبارزه مي طلبد.
تفکر بسيجي آن چنان حقانيت اصحاب کربلارا به نمايش گذاشت که ديگر هيچ منکري نتواند شائبه مبالغه در داستان فداکاران کربلارا به دل راه دهد.
تفکر بسيجي با اوصاف اعجاب آورش چيزي نيست جز برنامه بي نظير توحيد وعدالتخواهي وشاخصه هاي آن چنين است:
۱- پيوند و بيعت با ولايت: از محمد(صلي الله عليه وآله) و علي(عليه السلام) تا مهدي(عج) و در زمان غيبت با ولايت فقيه.
۲- ايمان و اخلاص: تفکر بسيجي بيش از هر چيز بر ايمان خالص و محض به غيب مبتني است؛ ايمان به الله با همه اسما و اوصاف جمال و جلالش بدون ذره اي ترديد يا شرک.
۳- حريت در عبوديت: در اين مکتب، بندگي نه از روي طمع و نه از روي خوف بلکه از روي آزادگي و عشق به معبود است؛ همان گونه که اميرمومنان(ع) در وصف خويش بيان فرمود لذا بسيجي بنده رب است نه بنده زر و زور؛ چه او شرافتمندتر از اين است که غير از اين باشد.
۴- اطاعت آگاهانه: از آنجا که بسيج در اصل خود تبلور آيه شريفه “اطيعواالله و اطيعواالرسول و اولي الامر منکم” (نساء ۵۹) است، بدون ترديد اطاعت و فرمانبرداري آگاهانه در تفکر بسيجي جايگاه منحصر به فردي را به خود اختصاص مي دهد زيرا در تفکر بسيجي عنايت نهايي براي انسان، کسب رضايت معبود است و چنين غايتي جز با فرمانبرداري مطلق از اوامر الهي که همانا عمل به تکليف معين شده از سوي امام و ولي فقيه در زمان غيبت است، حاصل نمي شود.
اطاعت از فرماندهي از بديهي ترين ويژگي ها و آشناترين شاخصه هاي رزمندگان است که يک روز نداي هل من ناصر حسين زمانه را با ترک مال و منال و جاه و مقام و درس و مدرسه پاسخ دادند و روز ديگر جام زهر پذيرش قطعنامه را به امر فرمانده عزيزشان بر خويش گوارا کردند و سپس بلافاصله براي خرد کردن دندان تهاجم خائنان منافق و صدام پليد “مرصاد” را آفريدند و ثابت کردند آن کس که بسيجي است چون موم در دست فرمانده بحق خود نرم و انعطاف پذير است و انعطاف پذيري در برابر فرمان حق، خصلت خاص همه صاحبان تفکر بسيجي است.
۵- عدالتخواهي: از مهمترين ويژگي هاي تفکر بسيجي عدالتخواهي همه جانبه است در همه ابعاد اجتماعي، حقوقي، اقتصادي، سياسي و اخلاقي.
بسيجي تفسير عدالت علي(عليه السلام) است که به قيمت تمام جهان حاضر نيست به قدر گرفتن پوست جويي از دهان مورچه اي به کسي ستم کند اگرچه آن کس دشمن او باشد.
بسيجيان به حکم “کونوا قوامين لله شهداء بالقسط…” (مائده، ۸) قائمان به قسط هستند و بدکاري هيچ قومي آنها را به ستمکاري نمي کشاند. خودداري رزمندگان ما از مقابله به مثل با جنايات صدام عليه مردم از همين تعهد ناشي مي شد.
۶- ظلم ستيزي: بسيجي مصداق فرياد عادل ترين مظلوم و مظلوم ترين عادل خلقت يعني فرياد “کونوا للظالم خصما و للمظلوم عونا” اميرمومنان (عليه السلام) است. بسيجي فرمانبردار امامي است که فرمود: “ما تا آخر در کنار مظلومان جهان مي ايستيم و با ظالم مي جنگيم” يعني ما تا فناي فتنه در جهان مجاهده مي کنيم (انفال، ۳۹) و در ميدان مبارزه با ظلم، لبه تيز شمشير خود را متوجه ريشه همه مظاهر فرهنگي، حقوقي، اقتصادي، سياسي و اجتماعي ستمگران مي کنيم و تا قطع تمامي آن ريشه هاي متعفن از پا نخواهيم نشست.
۷- شهادت طلبي عاشقانه: اشتياق غرقه شدن در خون خود همواره بزرگترين آرزوي اولياي الهي بوده است و “فزت و رب الکعبه” زبان حال همه عاشورائياني است که يک عمر استغاثه براي توفيق شهادت در راه خدا را پيشه خود مي ساختند و در انتظار آن بيتابانه لحظه شماري مي کرده اند.
داستان پيشي گرفتن اصحاب امام حسين(عليه السلام) در ميدان کربلاو رزمندگان ما در ايام دفاع مقدس علاوه بر اثبات اين حقيقت شگرف، گوياي اوج ازخودگذشتگي و کمالي است که از آشکارترين ويژگي هاي تفکر بسيجي است.
۸- ايثارگري کريمانه: هرچند ايمان خالص به غيب، اين باور را که انسان هرچه را در اين دنياي مادي در راه خداوند از دست بدهد در واقع حقيقت آن را در اعلامرتبه اش به دست آورده است، در تفکر بسيجي ايثارگري معناي گسترده تري دارد و آن از خودگذشتگي است به تمام معنا. همه چيز براي رضاي خداوند در طبق اخلاص گذاشته مي شود.
چنين تفکري انسان را تا آن اندازه متعالي مي کند که حاضر مي شود در گمنام ترين وضعيت دنيوي در اوج بي توقعي و وارستگي از همه چيز خود بگذرد و چون حسين(عليه السلام) با زمزمه “رضا برضاک” پاي در ميداني مي گذارد که در نظر خلايق چيزي جز دام بلاو مصائب نيست.
۹- زهد و قناعت: پس از روشن شدن ارتباط عميق ايثارگري با تفکر بسيجي ديگر نمي توان آن را منهاي زهد و قناعت تصور کرد زيرا اساس اين تفکر بر چيزي است که حتي سايه رفاه طلبي، راحت طلبي، شکمبارگي، اسراف، تبذير، تجمل پرستي و دنيادوستي در قاموس آن راه ندارد.
تفکر بسيجي اين است که کوله بار زهدي علي وار، توشه اي از ساده ترين طعام ها و سرپناهي از بي تجمل ترين بناها و پوشاکي از مردمي ترين پوشش ها را به همراه دارد.
بسيجي هنوز تصوير خانه گلي علي (عليه السلام) و اتاق کوچک امام خميني(ره) و حسينيه بي تجمل جماران را بر لوح دل خويش دارد و مي داند که تفکر بسيجي يعني عزم راسخ مبارزه و اين عزم همان طور که امام بسيجيان فرمودند با رفاه طلبي و راحت طلبي هرگز سرسازش ندارد.
۱۰- تواضع و صميميت: اصولاآنچه بوي تکبر و خودبيني مي دهد هزاران سال از فرهنگ متعالي بسيج و تفکر بسيجي فاصله دارد زيرا بسيجي پيش از هر چيز همه سدهاي منيت و خودبيني را در هم شکسته است او در ميان اسماي الهي محو و در ميان بندگان خدا ناشناس است. او علو و مرتبت را از آن خدا مي بيند و اسوه اي دارد که هرگاه تازه واردي بر جمع او و يارانش وارد مي شد، نمي توانست بدون راهنمايي ياران ديگر او را از ديگران بازشناسد (سنن النبي علامه طباطبايي) او سردار رشيدي چون مالک اشتر داشته است که از شدت تواضع،جاهلان بر او جسارت مي کردند و او با کرامت آنان را دعا مي کرد.
او امامي دارد که وقتي استقبال کنندگان لجام اسب او را کشيدند و در رکاب او دويدند به خشم آمد و بر آنان خروشيد که اين رسم نه شايسته اميرمومنان است که خودمشي اهل ايمان را مشي تواضع مي داند.
او امامي دارد که دعوت فقرا را به صرف غذايي از آب استخوان پخته مي پزد و پيامبري دارد که چون بردگان، متواضعانه مشي مي کند و همچون آنان طعام صرف مي کند و همچون آنان جلوس مي کند در حالي که عزيزترين و شريف ترين است نزد خداي (نهج البلاغه، خطبه ۱۵۹، فراز ۲۲٫) خود او آنگاه که در کنار زيردستان خود بر پشت وانت سوار مي شود و ديگران را بر جاي بهتر مي نشاند مي خواهد بگويد که من پرچمدار تفکر بسيجي ام؛ تفکر آن پيامبري که در زمان رواج رفتارهاي اشرافگرانه و استکباري سفيانيان در اوج عزت و اقتدار بر استر يا چارپايي بدون زين و پالان سفر مي کرد(سنن النبي علامه طباطبايي.) بر بوريايي مي آرميد و پياده مسافتهاي طولاني کوچه هاي مدينه را طي مي کرد و همه اينها در حالي بود که حتي جبرئيل شايسته همراهي او تا “قاب قوسين اوادني” (النجم، ۹) نبود. نداي “ولاتمش في الارض مرحا انک لن تخرق الارض و لن تبلغ الجبال طولا” (اسرا، ۳۷) آويزه گوش اوست تا مجمع ياران و اهل ايمان را مقرون صفا و صميميت کند و بوستان دين را بارورتر سازد.
۱۱- شجاعت و دلاوري: حرکت شجاعانه پيامبراکرم(صلي الله عليه و آله) در صفوف مقدم نبرد با دشمنان، مبارزه يک تنه حضرت امير(عليه السلام) با قوي ترين پهلوان عصر خويش آنجا که يک ضربت او بر همه عبادات جن و انس برتري يافت و ايستادگي شجاعانه مظلومان کربلادر برابر سپاه بي شمار قساوت پيشگان يزيدي همه و همه برگ هاي زريني از پرونده درخشان شجاعت هاي اعجاب انگيز تربيت شدگان مکتب اسلام ناب يعني تفکر بسيجي است. نبرد تن با تانک، نبرد نوجوانان دريادل بسيجي با رزمديده ترين فرماندهان دشمن و نبرد پابرهنگان جانباخته با ميدان هاي بي ترحم مين و انفجار، پيشروي به قلب دشمن زيرباران آتش دشمن و بالاخره نبرد بدن با فولاد و آتش، جملگي آثار انکارناشدني تحولي هستند که تفکر بسيجي در همه معيارهاي محاسباتي انسان مومن پديد آورد.
سرگذشت فرماندهان شهيد که به مانند ستارگان درخشاني آسمان مصفاي انقلاب اسلامي را منور کرده اند، گواهان صادق اين حقيقتند که تفکر بسيجي محرک مقدسي است که همواره بهترين ها را مشتاقانه به سوي سهمگين ترين ميدان هاي مبارزه و نبرد سوق مي دهد. شهيدان گرانقدري نظيرچمران، خرازي، حاج همت، باقري، باکري ها، ميثمي، چراغي، کريمي، بروجردي، شفيع زاده، زين الدين و… الواح زرين دفتر عشق و شهادت و مکتب تفکر بسيجي هستند.
۱۲- صلابت و کوبندگي: تفکر بسيجي آنگاه که دفاع از کيان اسلام و عزت مسلمين و حقوق مستضعفين در ميان باشد، صيقل دهنده شمشير عدالتجو و ظلم ستيز رزمندگان و استحکام بخش گام هاي استوار همراهان و ياران رسول الله خواهد بود. چه اينان در کنار رسول الله(صلي الله عليه و آله) اشداء علي الکفار (فتح، ۲۱) هستند و نامشان چون نام مولايشان لرزه بر اندام منحرفان و مفسدان مي اندازد.
اينان احياگر خاطره رشادت هاي اميرمومنان و فرمانده دلاورش مالک و فرزند شهيدش عباس علمدار هستند و اينان کساني بودند که يک تکبير آنان شيرازه سپاه دشمن را از هم مي گسيخت و گروه گروه از آنان را ذليلانه به شکست و اسارت وا مي داشت.
اينان فرزندان خميني(رحمه الله عليه) بودند که چون ابراهيم با نداي تکبير بت هاي شرق و غرب را در هم کوبيدند و مستکبران را به عجز و ذلت کشاند.
۱۳- ابتکار و خلاقيت: طراحي خندق در نبرداحزاب، آنگاه که جمعيت مومنان در محاصره سهمگين کفار و مشرکين قرار داشتند، نشان داد که عنايت الهي چگونه اذهان اهل ايمان را به نور خود پويا مي کند و البته اين امر بديهي است. او خود وعده فرمود: “ان تتقوا الله يجعل لکم فرقانا”. (انفال، ۲۹) او که به اهل تقوا شناخت عالي از همه رموز خلقت مي دهد، طبيعي است که کشف رموز جهان مادي در چنين مکتبي براي اهل ايمان و تقوا بسيار پيش پا افتاده خواهد بود.
تفکر بسيجي ذهن را چنان صيقل مي دهد که پرده هاي غيب را کنار مي زند. حال چگونه در وادي روابط و حوادث مادي چيزي بر صاحب اين تفکر مي تواند پوشيده بماند. اقدامات شگفت آور امام بسيجيان در مقاطع مختلف انقلاب اسلامي و دفاع مقدس و نيز صدها نمونه استثنايي از ابتکارات رزمندگان اسلام در صحنه هاي دفاع مقدس، حقايقي است که نشانگر شکوفايي استعداد ابتکار و خلاقيت در مومنان است.
۱۴- شاخصه هاي ديگري نظير عزت نفس، گمنامي و دوري از شهرت طلبي، مديريت و تدبير شايسته، غيرت و جوانمردي، تعهد و وفاداري، صبر و پايداري، ترحم و نوع دوستي حتي با دشمنان، عبادت واستغاثه به درگاه خداوند، تکبر در برابر استکبار و … نيز همگي درفرهنگ و تفکر بسيجي از درخشندگي خاصي برخوردارند که به جهت رعايت اختصار از بيان آنها پرهيز مي شود

□ دیاررنج مکتب رنج و صبوری و رهائی…
و شهادت پاداش رنج است.
 همراز پروانه ها باشید