BA-B-asDP-100

جمله مشهوری مقام معظم رهبری دارند که می فرمایند: «امروز زنده نگه داشتن یاد شهدا، کمتر از خود شهادت نیست.» یکی از آثار و برکات خون شهداء این هست که نسل های بعد را با مطرح شدن آرمان ها و ایده هاش در قالب یادواره شهداء آن را متصل می کند به واقعیات ارزشمند دوران دفاع مقدس و آن چیزی که شهید به خاطرش به شهادت رسید. می دانیم که موضوع انقلاب اسلامی موضوعی نیست که متعلق به یک محدوده زمان یا مکانی خاص باشد، اما اتفاقاتی که در آن رخ داده، اتفاقاتی بوده که  مخصوص یک زمان خاص بوده…

قرارگاه…

سردار محمد حسین بابائی فرماندهی سپاه نینوا گلستان

می دانیم که موضوع انقلاب اسلامی موضوعی نیست که متعلق به یک محدوده زمان یا مکانی خاص باشد، اما اتفاقاتی که در آن رخ داده، اتفاقاتی بوده که  مخصوص یک زمان خاص بوده، مانند هشت سال دفاع مقدس، معلوم نیست که این واقعه بزرگ مجدد تکرار بشود، اما گنجی در این هشت سال نهفته هست، با طرح یاد شهداء بخشی از آن «گنج» مورد بهره برداری قرار می گیرد و می توانند نسل های فعلی و آینده از آن استفاده کنند.

ما به عینه تاثیر برگزاری «یادواره شهدا» را هم در ارتقاع سطح فرهنگ انقلابی در مخاطبین می بینیم، هم فضای جامعه، هر جا که یادواره ها برگزار می شود، به میزان کار تبلیغی که انجام می دهند، فضای جامعه متاثر از معنویت حضور شهداء می گردد، هم این که، همیشه این یک اصل است، هر کجا ما یک موضوعی را تکرار کنیم، تبدیل به ملکه می شود، ولی اگر موضوعی را رها کنیم، خاصیت انسان این هست که آن موضوع را به فراموشی بسپارد.

برای این که خاطره کربلا و عاشورا، به هیچ وجه از بین نرود، تاْکید: ائمه اطهار، اولیاء الله این بود که به مناسبت های مختلف، نه تنها فقط در محرم و صفر، مراسم روضه خوانی و ذکر مصائب سید شهداء و یارانش بر پا بشود، به همین دلیل، امسال که «هزار وسیصد و هفتاد یکمین» سال واقعه عاشورا بود، می بینیم که، عظمت برگزاری مراسم سرور سالار شهیدان، از سال قبل بیشتر بود، سال قبل، از سال قبل اش بیشتر بود، این تاثیر یادواره شهداء است.

ما با تقدیم بیش از دویست هزار شهید، با برگزاری یادواره های کوچک و بزرگ، یادواره های محلی و صنفی، قشری و دانشجویی، اداری و شهرستانی، استانی. در بعضی از استان ها اجلاسیه سراسری کشوری، همان کاری را انجام می دهیم که در ارتباط با سیدشهداء انجام می دهیم، به هیچ وجه این حرارت را در دل ها نمی گذاریم، روبه سردی برود.

وقتی قلب ها متوجه شهداء شد، توجه به راه شهدا دارد، تاثیر می گیرد از فکر و ایده شهدا  ولی نکته ای که به نظر می رسد بسیار اهمیت دارد، این که با توجه به شکل برگزاری یادواره ها، باید توجه بیشتری به محتوای برنامه داشته باشیم.

شکل ظاهری یادواره ها، غالبا یک شکل ثابتی است که تشکیل می شود: از «مداح، سخنران، اطعام» اما مهم این هست که ما یک ورودی هنرمندانه پیدا کنیم به محتوای یادواره و بتوانیم خارج از موضوع سخنرانی و مداحی و کار مراسمی، یک کار فکری انجام بدهیم که فرهنگ شهداء را چه به صورت مکتوب، چه مصور، چه درغالب نمایشگاه، در غالب طراحی بعضی از مدل های عملیاتی و موضوعات مختلف، این فرهنگ را به آن صورتی که مناسب هست منتقل کنیم.

صرفا یاد شهداء نباشه، بلکه بیان و فکر شهداء، رسم شهداء انگیزه شهدا، دیدگاه و بصیرت شهدا، که این رسالت را همه ما داریم که از خداوند توفیق می خواهیم که در این زمینه قدمی برداریم.
ما در زمان انقلاب چون امام فرموده بود: امروز تقیه حرام هست ولو بلغ ومابلغ… و از آن طرف هم فرموده بودند که تظاهرات ها ادامه پیدا کند، شاهد بودیم که بچه ها به تبعیت از امام به آسانی از جانشان می گذشتند، یعنی در تظاهرات های قبل از انقلاب معمولا درگیری با مامورین رژیم سابق بود.

آنها از اسلحه استفاده می کردند و بچه های ما از سنگ و چوب استفاده می کردند، طبیعتآ آنها هم به سمت این ها تیراندازی می کردند، تعدادی را می کشتند، شصت هزار شهید شاهد این مدعاست.

اطاعت جوانان آن روز از امام باعث پیروزی انقلاب شد. اطاعت جوانان از امام به عنوان فرمانده کل قوا بعد از انقلاب باعث شد که ما در همه حوادث بعد انقلاب که مهمترین اش هشت سال جنگ تحمیلی بود، متفاوت با رژیم صدام «بجنگیم» چون می دانید که در نیروهای مسلح ما، نقش اساسی و اصلی را مردم داشتند.

یعنی نیروهای داوطلب بسیجی، داوطلب ها هم می دیدند که رفیق شان شهید شده وجنازه اش را تشیع می کرد، به خاک که می سپرد، بلند می شد دوباره می رفت جبهه. یعنی او با اعتقاد بود. بیادم دارم که یکی از آشنایان، دانشجوی دانشگاه تهران بودند، هردفعه که از جبهه برمی گشت استراحتش را که می کرد، می آمد جلو سپاه به فرمانده سپاه می گفت: الان تکلیف من چیه، من برم دانشگاه درسم ام را ادامه بدهم، یا برم جبهه؟ فرمانده اگه گردان اش نیاز به نیرو داشت، به او می گفت: جنابعالی بفرمایید جنگ…

اگه نیاز نداشت می گفت: دو ماه برو درست را بخوان، بعد بیا یک خبری بگیر، نظرش این بود که امام فرموده، در رفتن یا نرفتن به جبهه باید اجازه گرفت.

با این روحیه بسیجی های ما می آمدند. اکثر نیروهایی که در جبهه داشتیم، کسانی بودند که بر اساس روحیه تبعیت و اطاعت از ولی فقیه می آمدند، حتی در وسط صحنه های جنگ یا درعملیات ها کافی بود که امام راجع یک موضوع خاصی اشاره ائی کنند یا مستقیم، یا به واسطه ائی که فرماندهان مطمئن بشوند که نظر امام هست و باتمام قوا بدون هیچ گونه اما و اگر، ورود پیدا کنند…

از جمله این که امام فرمودند: مردم بروند سمت پاوه هرکسی با هرچیزی که امکانش بود، خودش را رساند به پاوه، یا در بحث آبادان فرمود: حصر آبادان باید شکسته بشود.

فرماندهان طرح ریزی کردند، حصر آبادان، خیلی زود شکسته شد. یا درعملیات خیبر پیغام از جانب آقا سید احمد آقا فرزند مرحوم حضرت امام رسید به فرمانده هان در قرارگاه خاتم که امام فرموده: این بار باید حسین وار بجنگید…

سیدالشهداء در جنگ شهید شد، علی وار جنگیدن، حضرت علی (ع) در جنگ شهید نشد، اما مردانه در مقابل ظلم و کفر جنگید فرماندهان رمز مطلب را گرفتند، لذا ما در جزایر در آن عملیات، هجده فرمانده گردان تا لشکر شهید دادیم، اینجا بود که بعضی از فرماندهان لشکر خودشان آرپیچی گرفتند، رفتن رو خاکریز، رفتند تن به تن جنگیدند و حسین وار شهید شدند.

این تیپ کاری بود که بچه ها در جنگ داشتند، اطاعت از رهبری داشتند. جالب این که ما الان هم همین موضوع را شاهدیم، یعنی بعد از جنگ، یک وقفه کوتاهی پیش آمد، اما خیلی زود با رهنمودهای مقام معظم رهبری، مردم مجدد آمدند، سرخط و اتفاق هایی که رخ داد در این مملکت. دیدیم که مردم اگر مقام معظم رهبری فرمود بصیرت، گفتند: آقا فرموده بصیرت، پس باید بریم بصیرت پیداکنیم. نتیجه چی شد؟ این شد که «فتنه هجده تیر خاموش شد» با اینکه خیلی از کشورهای همسایه ذوق زده هم شده بودند، رئیس جمهورهاشون پشت سر هم شان پیغام می فرستادند.

بالاتر از همه «فتنه هشتاد و هشت» که به صورت عجیبی درهم شکست، با اینکه یک برنامه ریزی پانزده تا هفده ساله شده بود، برابر اسناد، برای براندازی نظام، توسط افرادی که یک روزی در داخل خودی های  بودند، تبعیت پذیری مردم باعث شد که دشمن زمینگیر شدند، کار امنیتی یا نظامی انجام نشد، هر چند آنها شانتاژ کردند و گفتند کار امنیتی بوده، نه هیچ کار امنیتی و نظامی صورت نگرفت، تنها این خود مردم بودند که صحنه را آن چنان حفظ کردند، ضدانقلاب و افراد معاند و فتنه گران جرات حضور پیدا نکردند. لذا رمز استمرار انقلاب ما در تبعیت از رهبری است.
این روزها که ما شاهد قیام کشورهای عربی هستیم، تونس، الجزایر، مصر، اردن، یمن، در این کشورها تنها ما نگران این هستیم که آیا آن رهبری هست که مردم پشت سرش بیایند و او اداره کند، آنها یک امام کم دارند، البته از خدا می خواهیم که اسبابش را فراهم کند، افراد شایسته ای فرماندهی این مردم را به دست بگیرد، تا این نهضتی که شروع شده، به ثمر بشیند.

ولی امروز مردم ما با نگاه کردن به صفحه تلویزیون مرور به وقایعی که در این کشورها اتفاق می افتد، هر لحظه متوجه عظمت ولایت فقیه می شوند که آن رهبری چگونه می تواند مردم را، قوای آنها را متراکم کند، دشمن را دفع کند،‌ اگر این گونه نباشد، قطعآ پیروزی هم در پی نخواهد بود.

انقلاب اسلامی که در ایران شروع شد، هیچ وقت توی شعارهای مردم ما آن شعارهای مادیگرایانه، «نان، مسکن، آزادی» را نداشتیم، بلکه مردم می گفتند: «استقلال آزادی، البته نه هر گونه آزادی، جمهوری اسلامی» یعنی مردم به نیت ایجاد یک جامعه اسلامی، قیام کردند، وگرنه آن موقع پول نفت خیلی زیاد شده بود، طبقه متوسط جامعه هم کم نبودند و اتفاقا همین طبقه متوسط بودند که قیام کردند. «مثل تونس، که الان از جهت اقتصادی وضع  مردم آنجا بد نیست، ولی از بی دینی نظامشان به تنگ آمده اند.»

اگر بخواهم از آرمان شهدا بگویم، از رزمندگانی که خودمان هم جزوشان بودیم، آرمان ما ایجاد یک جامعه اسلامی به تمام معنا است، و بر این اعتقاد استواریم که این جامعه به تمام معنا را امام زمان ایجاد می کند و ما باید مقدماتش را فراهم بکنیم.

لذا اگر از رزمندگان سوال می کردیم، حالا بعضی های شان که شهید شدند، بعضی  هم در قید حیات اند برای چه آینده ائی می جنگیدند؟

می گفتند: برای اسلام، حتی وطن نمی گفتند، چون وطن در بستر اسلام ارزش دارد وگرنه وطنی که خواسته باشه مثل زمان شاه که ایران متهم بود به کمک به رژیم اسرائیل، و حقیقت هم داشت، که شاه مخلوع و معدوم به رژیم غاصب صهیونیزم کمک می کرد، رژیم شاه با فروش نفت کمک  فراوانی می کرد به رژیم اشغالگر قدس، پس وطن اسلامی، در هشت سال دفاع مقدس، رزمنده ها نمی گفتند، می رویم تا برای وطن مان بجنگیم. هرگز…

آنچه که بیاد دارم، در بین تمامی رزمندگان، بسیجی و سپاهی، هیچ وقت این جمله را نمی گفتند، بلکه همه می گفتند برای اسلام و برای ادای تکلیف و برای خدا…

تکلیف چیست؟ تکلیف را ما از حضرت علی (ع) فرا گرفتیم: کونو لظالم خصما و للمظلوم عونا…  تکلیف را از «سیدالشهداء» فرا گرفتیم، که می فرمایند: «تکلیف من این هست که امر به معروف و نهی از منکر کنم.» حضرت علی (ع) وقتی دورشان را گرفتند، و اصرارش کردند به این که حکومت را به دست بگیرد.

جمله مشهوری دارند که می فرمایند: «لولا حضور الحاضر و قیام الحجه بوجود الناصر ولولا اخذ الله على العلماء الا یقاروا على کظه ظالم و لاسغب مظلوم لالقیت‏ حبلها على غاربها»  امیرالمومنین(ع) می فرمایند: حضور مردم، عهدی که خدا از علما گرفته که در مقابل سیری ظالم و گرسنگی مظلوم نباید سکوت کنند. این دو باعث شد من قیام کنم و حکومت به دست بگیرم، اگر غیر از این بود، من ریسمان خلافت را به گردن مشتاق آن می انداختم که در پی آن برود، این جا معلوم می شود که یک تکلیفی است، که هر مومن، هر مسلمان، هرشیعه مولاعلی(ع) وظیفه دارد که در مقابل ظلم قیام کند، در مقابل مظلوم کمک کند.

در یک بیان کلی تر جامعه را تبدیل کند به یک جامعه اسلامی، با نظام اسلامی، با آرمانهای اسلامی با اهداف اسلامی، مقررات اسلامی، البته این کلمه اسلامی هم مظلوم است، آن اسلامی که امام امت (ره) نامش را گذاشت «اسلام ناب محمدی» نه آن اسلام آمریکایی، که چهره خشن اش می شود: طالبان و چهره غیر خشن اش می شود، سران مشروب خور و عیاش بعضی از کشورهای اسلامی….

دردلی با شهداء…

گاهی اوقات فکر می کنیم، چرا شهید نشدیم…؟ آن بخش بیم، آن بخش هشداری اش را می گوئیم: حتمآ خالص نبودیم، شهید نشدیم، پس باید برویم خودمان را شهید کینم، یا خودمان را خالص کنیم؛ که به این شایستگی برسیم.

برای شهادت از یک طرف دیگه هم، گاهی اوقات به خودمان یک امیدی می دهیم و آن این که انقلاب اسلامی هنوز نیاز به فدا شدن دارد، نیاز به کار شبانه روزی دارد. پس این هایی که بازمانده از راه شهداء هستند، بایستی خودشان را صددرصد وقف این مسیر کنند کار کنند، تلاش کنند، تا به آن اهداف الهی که مد نظر شهدء است دست پیدا کنیم،

حرفم به شهداء این هست که شهداء از نیت خیلی از برو بچه های رزمنده ائی که باقی مانده اند، خبر دارند. می دانند که آنها در هنوز در مسیر شهداء هستند. با همان آرمان زندگی می کنند. وقت شان را گذاشته اند، برای همین موضوعات، زیاد به فکر امور شخصی شان نیستند، لذا انتظار ما از شهداء از رفقای خودمان، از همسنگرهای خودمان این هست که دعا کنند در لحظات حساس دست ما را بگیرند.

چون این مسیر، مسیر بسیار پرپیچ و خم وخطرناکیه، الان جنگی که ما درش ورود پیدا کردیم از جنگ دوران هشت سال دفاع مقدس، خیلی سخت تر، خیلی پیچیده تر، خطرناکتره، جنگیه که در این جنگ خیلی ها تلف شدند، شهید نشدند. شهدا کاری کنند که ما در این مسیر بتوانیم به مقام شهادت برسیم، بتوانیم دشمن را دفع کنیم و اگر عنایت کنند، با توجه به این که ما معتقدیم شهدا زنده اند‍، حاضرند، ناظرند «ولاتحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله أمواتاً…» تسریع  قران هست، استدعای ما از شهداء؛ خصوصآ از آنهایی که آشنا بودیم، رفیق بودیم، با هم بودیم، ما را یاری کنند که سخت به آن نیاز داریم. ما را دعا کنند.

از جهتی ناراحتیم که چرا به حیات جاودان نرسیدیم. امیدوار که به آنها ملحق می شویم. از جهتی خوف آن را داریم که نکند خیلی از کسانی که در این فتنه ها رفوزه شدند، خدایی نکرده ما هم عنایت خدا از ما برداشته بشود و ما هم رفوزه بشویم.

شهید شدن راحت تره، یا ماندن در راه شهداء…. حرف بسیار بزرگی می خواهم بزنم که در حد من نیست، انسان باید راضی باشد به هر چیزی که خدا بخواهد. اما شهید شدن بسیار راحت تر از ماندن و مبارزه کردن.
انسان وقتی تیر می خورد، روح از بدنش جدا می شود و راحت و سبک می شود…

پس نتیجه می گیریم که شهید شدن بسیار راحت تر از ایستادن و مبارزه کردن است.

مبارزه کردن رنج کشیدن هست

معتقدیم که اگر این رنج کشیدن خالص باشد به انسان علو درجات می دهد، یعنی وقتی که انسان می خواهد به سرای جاویدان برود، دست پر می رود، منتها خیلی سخت می شه، ما شاهد بودیم که بعضی از رزمندگان، علما، مبارزین، یاران امام  جهنمی شده اند.

لذا از این جهت هم خیلی می ترسیم که یک نفر می ره امتحان می ده سریع قبول می شه، اما یکی دیگه باید همش امتحان بده، امتحان های کوچک، یعنی همیشه در رنج که آیا می شود که سالم بماند، با همان آرمان تا بی نهایت برود.

آری ماندن، بسیار  سخت تر،  پر مشقت تر، پر رنج تر از شهادت است…

گفتگو: غلامعلی نسائی
دیاررنج رزمنده دیروز در جبهه فرهنگی امروز
طبقه بندی: فرهنگ، هنر و ادبیات مقاومت

همراز پروانه ها باشید

□  برای ارسال نظرات خود از منوی بالای سایت‌« تماس با ما » استفاده کنید

□ دیاررنج مکتب رنج و صبوری و رهائی…
و شهادت پاداش رنج است.
 همراز پروانه ها باشید