KON-G100

ای مردم، هر که مرا می شناسد از او حلالیت می طلبم. قصورات مرا ببخشید. به خصوص از مادر بزرگوار و پدر عزیزم، پدر جان، مادرجان، برادران عزیزم، خواهران مهربانم، همسر خوبم؛ مبادا در فراق من گریه و زاری کنید و دشمن را شاد نمایید، شما باید افتخار کنید، که خواهید کرد، شما باید ابوالفضل وار، زینب وار، یاسرگونه و عمار گونه، راه پر افتخار شهادت را ادامه داده و مزدوران خارجی و داخلی را در این راه نیست و نابود بکنید. اگر می خواهید من آرامش داشته باشم لحظه ای از دشمن غافل نباشید.

 معراج الشهداء…

سردار شهيد سيد كاظم كاظمي

قائم مقام فرماندهی اطلاعات سپاه پاسداران انقلاب اسلا می

در سال ۱۳۳۶ ه.ش در بخش «آرادان» شهرستان« گرمسار»، دیده به جهان گشود. پس از گذراندن دوران کودکی در زادگاهش، در سن شش سالگی، به همراه خانواده به شهرستان «گرگان» نقل مکان کردند.
با توجه به نوع کار پدر که به شغل شریف کشاورزی مشغول بود، سید کاظم از همان ابتدا با مشکلات و سختیهای زندگی آشنا شد و از زمانی که خود را شناخت در کمک به خانواده کوتاهی نکرد.

او در خانواده ای مؤمن و متقی پرورش یافت و از همان دوران کودکی و نوجوانی، اهمیت خاصی برای ادای فرایض دینی و مذهبی قایل بود. در دوران تحصیل نیز دانش آموزی کوشا، فعال و اهل مطالعه بود.

علاقه شدیدی به مطالعه کتاب داشت، از سن شانزده سالگی برایش از« قم» مجلات مذهبی می فرستادند. او با تشکیل کتابخانه کوچکی به نام «حر» بسیاری از کتابهای مذهبی ممنوعه (از نظر نظام شاهنشاهی) مانند کتاب حکومت اسلامی حضرت امام خمینی(ره) و رساله ایشان را همراه زندگینامه ائمه اطهار(ع) و …

جمع آوری در اختیار جوانان قرار می داد. در این دوران عوامل ساواک به وی مشکوک شده و به منزلشان یورش بردند و دستگیر گردید.

شهید کاظمی علاقه خاصی به روحانیت داشت و در گرگان با بعضی از علمای آن خطه در تماس بود و بیشتر اوقات فراغت خود را در مسجد و حوزه علمیه این شهر می گذراند.

در سال ۱۳۵۴ موفق به اخذ دیپلم ریاضی شد. با توجه به وضعیت جسمانی، در همان سال به نظام وظیفه مراجعه و با دریافت معافیت پزشکی از خدمت سربازی معاف گردید. سپس جهت کار و آمادگی برای ورود به دانشگاه، به تهران عزیمت کرد. ابتدا دوره کوتاه مدت نقشه کشی ساختمان را پشت سر گذاشت و بعد از آن در سازمان تربیت بدنی استخدام شد.

در این ایام از طریق یکی از دوستان، با تعدادی از دانشجویان فعال دانشگاه مرتبط بود و در فعالیتهای مخفی دانشجویی شرکت داشت، تا اینکه دومین بار توسط ساواک دستگیر شد و به مدت ۱۰ روز در کمیته ضد خرابکاری نگه داشته شد و مورد اذیت و شکنجه قرار گرفت.

اوبا همه رنج ها و مشکلاتی که متحمل شد، با جدیت و پشتکار، موفق به قبولی در کنکور سال ۱۳۵۵ گردید، اما به دلیل وجود سوابق در سازمان امنیت، از ادامه تحصیل وی جلوگیری به عمل آمد.

پس از چندی با کمک و تشویق پدرش برای ادامه تحصیل به «آمریکا» رفت و موفق به تحصیل به رشته مهندس مکانیک گردید، بعدها از طریق دوستان قدیمی اش به انجمن اسلامی دانشجویان آمریکا و کانادا راه یافت و در فضای جدید، فعالیتهای سیاسی – مذهبی خود را ادامه داد.

با توجه به شرایط خاص خارج از کشور و شکل مبارزه در آنجا، ایشان همزمان با قیام امت اسلامی ایران، در تظاهرات دانشجویی علیه رژیم منحوس پهلوی شرکت می کرد و از هر فرصتی در افشای ماهیت رژیم و پخش اعلامیه و … بهره می جست. با اوجه گیری نهضت، تمام اوقات خود را صرف مبارزه کرد، که در نتیجه دو بار توسط پلیس آمریکا به دلیل همین فعالیتها دستگیر شد.

شهید کاظمی از جمله کسانی بود که در جذب و آگاه کردن جوانانی که برای ادامه تحصیل به آمریکا می آمدند، نقش موثری داشت. به دلیل زحمات و تلاش مخلصانه و شبانه روزی، وی را به عنوان معاون انجمن اسلامی ایالت محل زندگی انتخاب کردند، که بعدها مسئولیت همین انجمن به عهده او گذاشته شد.

از نکات بارز زندگی مبارزاتی وی، بینش عمیق فکری و شناخت حرکتهای سیاسی اوست که در این مرحله ایشان در کنار مبارزه با رژیم شاهنشاهی، از مبارزه با گروهکهای منحرف چپ،‌ راست و التقاطی نیز غافل نبود و با توجه به ارتباط نزدیک و تنگاتنگی که با آنها داشت، دقیقاً به ماهیت ضداسلامی و انسانی و منفعت طلبی آنان پی برد و شناخت عمیقی از آنها به دست آورد.

ایشان در نامه ای از (آمریکا) خطاب به خواهر و برادران می نویسد: مواظب گروهکها باشید، مبادا در دامان آنها بیفتید، با تمام توان از امام خمینی(ره) پیروی کنید که اسلام راستین در وجود این مرد خدا نهفته است.

پس از پیروزی انقلاب اسلامی، در دوازدهم اسفند سال ۱۳۵۷، تحصیل در خارج کشور را رها کرده و به میهن اسلامی بازگشت و با شور و شعف وصف ناپذیری در خدمت انقلاب شکوهمند اسلامی قرار رفت.

سید کاظم در فروردین سال ۱۳۵۸ با گذراندن دوره آموزش عمومی سپاه در پادگان امام علی(ع) به عضویت سپاه در آمد و پس از اتمام دوره، با توجه به اینکه کردستان توسط ضدانقلاب دچار آشوب شده بود به نقده اعزام گردید. او در این ماموریت تجربیات ذی‌قیمتی در ارتباط با کار اطلاعاتی و مبارزه با ضدانقلاب کسب کرد و بعدها با همین تجارب، مسئولیتهای خطیری را به عهده گرفت.

با بازگشایی دانشگاهها، ایشان در اولین کنکور سراسری بعد از انقلاب (که در سال ۱۳۵۸ برگزار شد) شرکت کرد و در یکی از رشته های علوم انسانی دانشگاه تهران پذیرفته شد. او با حضور در محیط دانشگاه، اوضاع را نامساعد یافت و احساس کرد که دانشگاه جولانگاه مشتی فریب خورده شده است.

برایش قابل تحمل نبود که به نام فعالیت دانشجویی و آزادی، مقاصد استکبار جهانی از طریق عده ای بازی خورده که اعتقادی به اسلام و نظام نداشتند، دنبال شود. لذا دست به کار شد و تلاش همه جانبه ای را در جهت افشای چهره گروهکهای از خدا بی خبر خصوصاً پیشگام، پیکار، توده، راه کارگر، منافقین و … با کمک دانشجویان مسلمان و مومن و وفادار به نظام شروع کرد.

یکی از دوستان دوران دانشجویی ایشان عنوان می کند: در شرایطی که گروهکها با ائتلاف قبلی به منظور به دست گرفتن جو دانشگاه قصد داشتند اعضای شورای دانشکده را به اصطلاح در جوی دمکراتیک و آزاد، از طریق انتخابات مشخص کنند – تا بتوانند بر امور دانشگاه و دانشجویان مسلط شوند و دانشگاه را به سنگری علیه انقلاب و نظام تبدیل نمایند – او در آگاه سازی دانشجویان نقش به سزایی ایفا کرد.

نقل می کنند، در جلسه ای که همه حضور داشتند و قرار بود پس از مشخص شدن اسامی کاندیداهای رای گیری صورت پذیرد، ایشان با شجاعت و صلابت برخاست و با قاطعیت گفت: ما نه شما را قبول داریم و نه انتخابات را. بدین ترتیب آنها را در به اجرا گذاشتن نقشه شوم و از قبل طراحی شده شان ناکام گذاشت.

در جریان اشغال لانه جاسوسی، هنگامی که آمریکای جنایتکار با کمک عوامل داخلی‌اش در جهت آزادی گروگانها تلاش می‌کرد و بیم آن می رفت که هر لحظه اتفاقی رخ دهد، این شهید بزرگوار با کمک دانشجویان انجمن اسلامی دانشکده، شبها تا صبح در هوای سرد اطرف جاسوسخانه، بیتوته کرده و رفت و آمدها را تحت نظر داشت.

«شهید کاظمی» پس از مراجعت از ماموریت کردستان با تعدادی از برادران جان برکف و مخلص انقلاب و سپاه، واحد اطلاعات را با تشکیلات منسجمی پایه ریزی کرد. در آن زمان مسئولیت تشکیلات گروهکهای چپ گرا به عهده ایشان گذاشته شد. او با آشنایی و شناختی که از جریانات فکری و مشی گروهکهای الحادی داشت و جدیت و پشتکاری که در به دست آوردن ترفتندها و تاکتیکهای آنان از خود نشان داد، توانست به توکل به خدا، شیوه های جدید این منحرفین را برای تخدیر افکار جوانان و جدایی آنان از دین و به کار گیریشان در مقابل انقلاب و مردم شناسایی کند. او با افشار چهره واقعی آنها، اذهان افراد فریب خورده را کاملاً روشن و آنان را به دامان اسلام باز می گرداند.

سعه صدر و گفتگوهای دوستانه و محبت آمیز ایشان و سایر برادران واحد اطلاعات با افراد دستگیر شده وابسته به گروهکها و همچنین تسلط این عزیزان به دیدگاههای فکری و تاکتیکهای کاری آنها، همه و همه باعث شد که اعضاء و طرفداران چشم و گوش بسته، در فاصله کوتاهی دست از عقاید و مواضع سیاسی خود برداشته و به اهداف شوم سازمانهای وابسته به استکبار و اذنابش پی ببرند و همکاری خود را با سپاه اعلان نمایند، آنها وقتی برخوردهای صادقانه و دلسوزانه را از افراد مخلصی چون شهید کاظمی می دیدند خجل و شرمسار می شدند که چگونه با بی اطلاعی از اسلام و عقاید پوچ مارکسیستی و مادی خودشان، آلت دست عده ای ریاست طلب و وابسته به بیگانه قرار گرفته و در برابر امت انقلابی و حزب الله قد علم کرده و راه طغیان و مقابله با نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران را در پیش گرفته اند.

گروهکهای مزدور برای فریب طرفدارانشان القاء می کردند که جوانان حزب الهی و سپاهی توان کار اطلاعاتی را ندارند و با کمک عوامل سابق ساواک و افسران اطلاعاتی شهربانی رژیم شاه و حمایت عوامل خارجی دیگر کار می کنند تا بر روی ضعفهای خودشان سرپوش گذاشته و مرگ تدریجی و اضمحلال تشکیلات و گروهشان را از دید اعضاء و هواداران، مخفی نگاه دارند.

برای پی بردن به ارزش زحمات و تلاشهای شبانه روزی این شهید بزرگوار، قسمتی از خاطرات یکی از مسئولین سپاه که مربوط به اوج فعالیت گروهکها و بیان نقش واحد اطلاعات سپاه می باشد را با هم مرور می کنیم:
«…  به یاد دارم که در آن مرحله، اولین گوهی که بعد از گروهک فرقان ضربه خورد، یکی از گروههای چپ (که الان به خاطر ندارم کدامشان بود) بود، اینها هم تجربه منافقین را داشتند و هم شگردها و شیوه های خاص خودشان را مغرورانه به این امر مدعی بودند و دیگر گوهکها را نصیحت می کردند که ضربه خواهید خورد، زیرا روش صحیح مبارزه را نمی دانید و در برخورد با رژیم، پیچیدگی به خرج نمی دهید و …

اما به لطف خدا و تلاش مخلصانه این شهید بزرگوار و همکارانش در نفوذ به درون این گروهکهای پوشالی، ضربات کاری و موثری از سوی سربازان گمنام آقا امام زمان(عج)، به مرکزیت تشکیلات آنها وارد گردید و در فاصله کوتاهی بساط این گروهکهای الحادی برچیده شد.»

ایشان در ارتباط با اضمحلال دیگر گروهکهای چپ مانند اکثریت و رنجبران و … نیز نقش مهمی داشت و پشتکار و جدیت چنین برادران مخلصی باعث شد که با انجام کار اطلاعاتی حساب شده و دراز مدت، آخرین ضربه به تشکیلات حزب توده نیز وارد آید.

در آن موقعیت به دلیل گسترگی توطئه دشمنان و حجم سنگین کار، اکثر برادران واحد اطلاعات از جمله این شهید والامقام، فرصت سرکشی از خانواده هایشان را نیز ماه به ماه پیدا نمی کردند.

به گفته کارشناسان، سپاه در برخورد با گروهکهای ملحدی که به رغم خود در طی سالیان متمادی تجربه مبارزاتی کسب کرده و از سوی سرویسهای اطلاعاتی نیز تغذیه می شدند با ظرافت و قدرت عمل نموده به گونه ای که همه شاهد بودند به قدرت الهی چگونه این گروهکهای معاند را چون برف در برابر خورشید انقلاب ذوب نمود و ارکان حیاتشان توسط پاسداران جان بر کف انقلاب اسلامی و در پرتو انوار قدسی حضرت امام خمینی(ره) فروریخته و پرونده سیاهشان برای همیشه بسته شد.

فرماندهی کل سپاه در این ارتباط می گویند: شهید کاظمی از برادران قدیمی و مخلص سپاه و یکی از افرادی است که در شکل گیری سازمان اطلاعاتی کشور نقش به سزایی داشته است. در آن زمان با اینکه حداقل فرصت برای آموزش و کادر سازی و تهیه مقررات وجود داشت، در سایه مجاهدتها و تلاش شبانه روزی افرادی مثل این سردار گمنام و دلاور اسلام، تشکیلات اطلاعات شکل گرفت و در بحرانهای اول انقلاب (بخصوص سالهای ۱۳۵۸ تا ۱۳۶۰) عظمت و اقتدار انقلاب و اسلام در دنیا به نمایش گذاشته شد.

پس از گذراندن مراحل مختلف مسئولیتی در واحد اطلاعات سپاه و کاهش تهدیدهای داخلی، به درخواست استانداری سیستان و بلوچستان و موافقت فرماندهی سپاه به این استان عزیمت کرد و در سمت معاونت سیاسی – امنیتی استانداری سیستان و بلوچستان مشغول کار شد.

شهید کاظمی در این استان زحمات زیادی را متحمل گردید و در مبارزه با اشرار و قاچاقچیان مواد مخدر تلاش همه جانبه‌ای را انجام داد. پس از اتمام ماموریت در این منطقه محروم، وزارت کشور و جهاد سازندگی از او تقاضای همکاری کردند. اما هیچ یک از این پیشنهادات، نمی توانست روح پرتلاطم او را اقناع سازد و با آنکه به وجود وی در آنجا نیاز داشتند مجدداً به سپاه بازگشت و با همان شور و اشتیاق اولیه در سمت سرپرستی واحد اطلاعات و عضو شورای عالی سپاه فعالیت شبانه روزی خود را ادامه داد و تحرک قابل توجهی در شبکه اطلاعاتی سپاه ایجاد نمود.

سید علاقه خاصی به جبهه و رزمندگان اسلام داشت. در مواقع ضروری خصوصاً هنگام عملیاتها حضوری فعال داشت و برای اینکه از موقعیت مکانی و خطوط دفاعی رزمندگان دقیقاً آگاهی پیدا کند، در خطوط مقدم جبهه حاضر می‌شد و در مقابل برادرانی که می‌گفتند نیازی نیست شما به خط بیایید، می‌گفت: آنچه انسان با چشم خود ببیند بهتر می تواند تصمیم گیری کند، تا اینکه روی کاغذ برایش توضیح دهند.

او به راستی از سربازان گمنام امام زمان(عج) در سپاه بود، نسبت به ائمه اطهار(ع) عشق و علاقه خاصی داشت. زیارت عاشورا را همیشه می خواند. با قرآن مانوس بود. صبح‌ها بدون تلاوت قرآن از خانه خارج نمی شد. نسبت به حضرت امام‌خمینی(ره) شناختی عارفانه داشت. به ایشان عشق می ورزید و وقتی نام امام را می بردند، چهره اش برافروخته می‌شد.

وصيت نامه شهيد
بسم الله الرحمن الرحیم
۵/۳/۱۳۶۱ همزمان با کوبیدن مسجد جامع خرمشهر بدست مزدوران بعثی ،ساعت ۳۰ /۱۲ دقیقه/ شهادت می دهم که الله واحد، شهادت می دهم که محمد (ص) رسول ا… ، شهادت می دهم که علی (ع) ولی الله، اینجانب سید کاظم کاظمی فرزند سید علی نقی مردم را وصیت می کنم به پیروی مطلق از حضرت امام خمینی روحی فدا آن نائب بر حق حضرت ولی عصر (عج)، مردم بدانید امام خمینی بر حق است ،او وارث ۱۴۰۰ سال رنج و زحمت ،شلاق و شکنجه ،تبعید و اعدام شیعیان است. آن مرد خود ساخته به خدا رسیده، آن مرد تکیه زده بر مسند حضرت محمد (ص)، قدرش را بدانید ،از او تبعیت کنید.

مبادا او را تنها بگذارید اگر دنیا و آخرت را می خواهید ،از راه امام که همان راه ا… و اولیا ا…است پیروی کنید ،من افتخار می کنم که سرباز کوچک روح ا… باشم، امیدوارم که در آخرت ما را شفاعت کند، تمام عمرم فدای یک لحظه عمر امام. خدایا بر عمر با عزت و عظمت این فرزند پیامبر بیفزا.

خدایا ،خدایا ،تا انقلاب مهدی خمینی را نگهدار و اما من که خود را لایق شهادت نمی دانم.

اما بنا به دستور خداوند، در این راه گام زده ام. امیدوارم اگر شهادت نصیبم شود و به راه پر عظمت شهادت عارف شده باشم.

ای مردم! هر که مرا می شناسد از او حلالی می طلبم، قصورات مرا ببخشید، به خصوص از مادر بزرگوار و پدر عزیزم .پدر جان ،مادر جان ، برادران عزیزم ،خواهران مهربانم ،همسر خوبم ؛مبادا در فراق من گریه و زاری کنید و دشمن را شاد نمایید ،شما باید افتخار کنید ،که خواهید کرد ،شما باید ابوالفضل گونه ،زینب گونه ،یا سر گونه و عمار گونه راه پر افتخار شهادت را ادامه داده ومزدوران خارجی و داخلی را در این راه نیست و نابود بکنید. اگر می خواهید من آرامش داشته باشم لحظه ای از دشمن غافل نباشید، من هم سعی کردم اینطور باشم ،و در این راه سعی و تلاش خود را کرده ام و در این راه مقداری از حقوق همسرم را شاید ادا نکرده ام .همین جا به خاطر تحمل سختیها از او تشکر می کنم و اجرش با حضرت زینب (س).

دیگر وصیتم این است که قرآن زیاد بخوانید ،دعا را فراموش نکنید ،نیت هایتان را خالص کنید ،اخلاص اسلامی را یاد بگیرید و حتما عمل کنید ،به خصوص خوش اخلاق باشید.

صحبتی با مسئولین ،دولتیان و مجلسیان :شما را به خدا مبادا لحظه ای از یاد مستضعفان و محرومان غافل شوید ،تمام سعیتان را برای بهبودی این مردم عزیز و بی نظیر بگذارید .مبادا طرز زندگی تان و رفتارتان غیر از وضعیت قبل از انقلاب بشود ،مبادا چون طاغوتیان بشوید که اگر این گونه بودید شهدا در قیامت جلویتان را خواهند گرفت .
و اما سخنی با همکاران و سپاهیان عزیز :شما سنبل انقلاب هستید .لحظه ای از جانفشانی در راه انقلاب اسلامی کوتاهی نکنید ،سعی کنید همیشه در خط امام و مردم باشید ،راه امام و مردم را از راه دولتیان غیر خط امام ارجح بدارید ،لحظه ای منافقین و ملحدین به خصوص سازمان منافقین و حزب خائن توده و مارکسیسمها را بخودشان وامگذارید

مسئولین قضایی: به خون شهدا، سرور شهیدان مظلوم انقلاب، دکتر بهشتی و یارانش ،خیانت نکنید ،منافقین و ملحدین تواب را آزاد نکنید، اگر رافت اسلامی هم است بگذارید در زندان بمانند، در زندان به آنها برسید و آنها را آدم کنید، اگر هر کس به وسیله توابین شهید بشود خونش پای مسئولین است.

و اما صحبتی با دوستان: دوستان !تشکلات اسلامی را بر پا کنید ،تشکیلاتی تحت رهبری مستقیم روحانیت و شخص ولی فقیه، از راه فقیه و حوزه بیرون نروید.

چیزی که فراموش کردم در مورد فرزندم است که از همسر و پدرم می خواهم که در تربیت او کوشا باشند ،او باید فرزند دلاور اسلام بشود ،همسرم اگر غیر از راه اسلام رفت شیرت را به او حرام کن ؛او باید در خط شهادت باشد.

در مورد اموالم ،من هنوز خمس نداده ام و ظاهرا از کسی طلب ندارم و حدود ۳۰ هزار تومان بدهکارم ،به محمد

موتور را بفروشید و زمین کرج را هم بفروشید و بدهکاری ام را بدهید .از ما بقی یک سوم را نصف کنید و به حزب جمهوری برای تقویت تشکیلات اسلامی بدهید و نصف را بدهید برایم قرآن بخوانند .وسایل خانه مال همسرم و آپارتمان نیز تا وقتی که همسرم ازداج نکرده در اختیار او یا تعویض در اختیار او ،تا آنجا که یادم هست روزه قضا ندارم اما من باب احتیاط یک ماه روزه و سه سال نماز برایم بگیرید .نگهداری فرزندم اگر به دنیا آمده به عهده همسرم و نظارت پدر و مادرم . من را در بهشت زهرا دفن کنید .
دیگر صحبتی ندارم جز طلب مغفرت از خداوند ،و ان شاء ا… شهادت مرا قبول درگاهش کند و مرا بیامرزد ،والسلام علیکم و رحمت ال.. و برکاته .

برقرار و مستدام باد جمهوری اسلامی ،توفنده باد انقلاب اسلامی به رهبری حضرت امام خمینی (ره) و گسترده باد در همه جهان ،پیروز باد نهضت علیه مستکبران ،مرگ بر آمریکا و مرگ بر شوروی .نابود باد توطئه ضد خلقی منافقان و ملحدان ،سر نگون باد حکومت ضد خلقی بعث و صدام .

خدایا ،خدایا تا انقلاب مهدی خمینی را نگهدار .

این وصیتنامه در ساعت ۳ بعد از ظهر ،بعد از بمباران مسجد جامع خرمشهر به دست مزدوران بعثی نوشته شد .نماز را در آنجا خواهم خواند .ان شا ا.. .

سید کاظم کاظمی

دست نوشته هاي باقی مانده از شهید
به نام خداوند رحمان و رحیم
خدای واحد، بنام خدای عادل و قادر و قهار ،بنام خدای مجاهدان، بنام خدای مستضعفان ،به نام خدای پاکان و شهیدان و پیکار گران راه آزادی و صراط برابری ،به نام خدای مدد جویان و راه حق پویان و به نام خداوند در هم کوبنده ستمگران و ظالمین.

سلام بر مردان و زنان قهرمان امت ما که در عصر بیدادها و ستم ها ،در عصر تباهی ها و ظلمت ها ،در عصر فرمانروایی طاغوتیان و فرعون صفتان به پا خواسته و پرچم توحید را بر فراز ایران اسلامی به ا هتزاز در آوردند .سلام بر همه شما که با گشودن برگی دیگر از دفتر تاریخ پر از خون و شهادت تشیع علوی ،آتش گرمی در شبستان سرد و منجمد جامعه استعمار زده ما بر افروخته و با لرزاندن پایه ظلم و قساوت ،نفس های دشمن را در سینه سیاه و آکنده از خشم و نفرتش تنگ گردانید – هر چه بیشتر تنگ باد .من افتخار می کنم که فرزند این آب و خاک هستم و کاش در آنجا بودم تا در این افتخارات سهیم افتخارات سهیم و شریک باشم .اما در هر صورت بر دوش ما هم وظیفه ای نهاده شده و آن رساندن پیم رفتگان است و تا جایی که بتوانیم از این مهم کوتاهی نخواهم کرد

به امید فردای نزدیک و صبح صادق و روشنی که همگی آزادی و عزت را به آغوش کشیده ،با صمیمیت و فداکاری در کنار هم زندگی کنیم

اما در کنار این تلاش بی وقفه تذکر چند نکته ضروری است : باید از تفرقه و جدایی و تقسیم نیروها به شدت جلو گیری شود که این عمل به سود دشمن خواهد بود .از هیچگونه کمکی؛ مالی ، جانی،… دریغ نکنید.

با اتحاد کلمه صفوف فشرده خود را فشرده تر کرده و فقط گوش به حرف کسانی بدهید که سخن از اسلام می گویند و از حزب بازی و دسته جات پرستی شدیدا اجتناب بفرمایید

از آنجایی که تمام این جریانات یکساله اخیر از یک احساس مذهبی و سیاسی در هم ادغام گردیده است ،برای به بن بست نرسیدن و جلو گیری از گول خوردن احساسات، باید به بینش های مذهبی و سیاسی مجهز شد و اینکار را می توانید در سایه مطالعات پر ارزش کتاب های اسلامی، که به حمد الله فراوان یافت می شود، و بحث های اخلاقی بدست آورده، پایه محکمی در برابر ضربات دشمن فراهم گردانید که ادامه این راه ،بسی دراز و خطر ناک است و به جز دارا بودن ایمانی قوی و هوشیاری ممکن نخواهد بود.

ترس و ناامیدی به خود راه ندهید که خداوند با شماست و حتما پیروز خواهید شد؛ به تغییرات رو بنایی و امتیازات ظاهری اکتفا نکرده و هدف خود را تغییرات زیر بنایی قرار داده ،در این راه استقامت و مقاومت به خرج دهید و معنی صبر حقیقی را نشان دهید وبا برنامه ریزی دراز مدت ،آینده را روشن و جاده را هموار کنید”انشاالله”

در آینده ما به اسلام عزیز بیشتر باور خواهیم آورد. با حوصله و صبوری می بایست اطلاعات اسلامی مخصوصا کارهای قرآنی را بیشتر کرده و با مطالعه بر روی آنها درد های فعلی جامعه و نقصها را بپوشانید… انشاالله
که خداوند یاور و پشتیبان تان باشد و مطمئن باشید که به یاری شما خواهد آمد

سلامی دوباره خدمت دایی های عزیزم .امید وارم که در صحت و سلامت به سر ببرید تا بتوانید در راه خدمت به مردم موثر تر و مفیدتر واقع گردید .گلایه زیاد است اما جای گلایه نیست .فقط لطفی بکنید با ما بیشتر در تماس باشید ،مخصوصا در مورد جریانات .هر چند خبرها خیلی زود می‌رسد اما از خود فامیل شنیدن لطفی دیگر دارد . از فرستادن اعلامیه ( به جز اعلامیه آقا ،که زود اینجا پخش می‌شود ) دریغ نفرمایید که شاید با پخش آن به عنوان بازتابی از جریانات ایران ،هم انجام وظیفه ای کرده ؛ و هم حقایق را در برابر تحریفات مشتی دانشجویی چپی نشان دهید.

همچنین از فرستادن نوار خود داری نفرمایید ،ضمنا لازم به تذکر است که در همه احوال از محکم کاری و … غافل نباشید.

اگر هم می بینید که من اینطوری می نویسم به چند علت است :یکی اینکه الان که دارم این را می نویسم پست اعتصاب کرده و نامه ها روی هم جمع گردیده است و آنقدر تعداد آن زیاد خواهد بود که رسیدگی تقریبا غیر ممکن خواهد شد؛(مگر اینکه همه را یکجا بسوزانند) و تازه در زمانی که مردم پنج هزار نفری شهید می شوند.
نامه نوشتن ما که مسئله ای نیست. مردم جانشان را می دهند بر ایشان چیزی نیست، آنوقت ما…، به هر صورت این یک آوانس شاید در همین مقطع زمانی باشد ولی در هر صورت شما از محکم کاری غافل نباشید. نامه ها را می‌توانید به آدرس خودم و به نامی بفرستید و از نوشتن آدرس خودتان خود داری کنید.

اما موضوع اصلی که می‌خواستم درباره آن صحبتی کرده باشم،(تلفنی هم مقداری از آن را گفتم: کمک مالی است همان طور که عقل آدم با شعوری درک می کند،الان برای پیروزی تنها شعار و … کافی نیست.

مخصوصا بعد از ۱۷ شهریور به همگان خوک صفتی این جانیان معلوم شده است و باید راههای دیگری اتخاذ گردد ؛ فعالیت باید همه جانبه انجام گیرد.

در خارج از کشور هم کم و بیش به تبعیت از داخل ایران خبر هایی هست؛ و تبلیغاتی و … که احتیاج مبرمی به کمک مالی دارد. کما قبل از جریانات ایران ،به واسطه کمی جا و مشکلات دیگر بر آن شده بودیم که خانه ی اسلامی در این شهر بنا کنیم و همان طور کخه در برنامه قبل هم توضیح داده بودم احتباج به کمک های مالی داریم.
اما فعلا به علت درگیری با مسائل دیگر که بازتاب جریان ایران است و بنا بر نتیجه گیریهای که به عمل آمده ،فعلا به طور موقت طرح بنای اسلامی مذکور متوقف شده و به مسائل مهمتری پرداخته می‌شود، شروع به کار کرده و احتیاج به کمک مالی زیادی دارد که کاملا مربوط به جریانات ایران خواهد بود.

لذا به عنوان نماینده‌ی انتخابی، از طرف خودم بر آن شدم تا به هر صورت که ممکن است مقادیری برای کمک به این هدف اسلامی جمع آوری کرده و به رفع احتیاجات ضروری بپردازم .لذا دست مساعد ت را محترمانه به طرفتان دراز کرده و خواهش می کنیم هر جور شده به نمایندگی از طرف ما، با در میان گذاشتن آن بین افراد ،کمک های مالی را جمع آوری کرده و به آدرس خودم و یا آدرس مستقیم ارسال بدارید.

این را می توانید در درجه اول از فامیل و آشنایان و دوستان شروع کنید.

وضمنا لازم است متذکر شوم که جای خمس و زکات حساب نخواهد شد .فقط به عنوان کمک به اهداف اسلامی و انفاقی که اینقدر در قرآن در باره آن صحبت کرده مورد قبول خواهد بود ؛و اگر چنانچه مشخصا پولی برای مسجد اینجا جمع آوری شده آنها را هم متذکر شوید که به حساب خودش واریز شود و اگر به این امر خیر موفق شدید،

اگر آن را قبل از ژانویه بفرستید مثمر ثمر تر خواهد بود .ضمنا اگر می خواهید ،موضوع کمک از پول بیمه (ده هزار دولار )را با با با در میان گذارده و با کمک مقداری از آن پول، موجبات شادی روح آن مرحوم (منظور یکی از اقوام شهید است) را فراهم نمایید؛ با کمک به این هدف اسلامی هدیه ای ذیقیمت برای آن مرحوم کادو بفرستید، و هم صالحات و باقیات برای خودتان بگردانید .در اینجا لازم می دانم به نوبه خودم بعنوان شخصی که خودش در جمع ملت نیست از یکایک افراد قدر دانی و تشکر کرده، و با چشم امید به دستهای پر برکت شان، که در این یک ساله نشان دادند به من افتخار آن را بدهند که در این پیروزی نقشی داشته و جشنمان را افزونتر گردانیم.

در خاتمه دست شما ها را صمیمانه می فشاریم و هر چند از شما دوریم ولی حرکات قلبمان منطبق بر حرکات شماست ،و بار دیگر درود های گرم و تحیات بی شائبه خود را به شما ها و خلق مسلمان ایران فراز می داریم .موفقیت و پیروزی شما را از درگاه خداوند قهار و ولی امر ،امام عصر (عج ) تحت رهبری‌های خردمندانه امام آرزومندیم

خواهران و برادران:مواظب گروهک ها باشید ،مبادا در دامان آنها بیفتید ،با تمام توان از امام خمینی پیروی کنید که اسلام راستین در وجود این مرد خدا نهفته است.

او وضعیت خود و ایرانیان مقیم تگزاس را در نامه اش چنین توصیف می کند: آن اوایل ،یک مقدار از تنهایی ناراحت بودم و رفیقی که به درد بخور باشد نداشتم .البته ایرانی زیاد بود.

ولی آدمی هایی نبودند که قابلیت آنرا داشته باشند که بتوانم با آنها دوست شوم ،یک مشت اراذل و لخرج و قرتی و بچه پولدار ،که معلوم نیست کی هستند و چه می خواهند؟ نه درس می خوانند و نه فهم و سواد ی دارند ،فقط برای فرار از سربازی ،خوشگذرانی ،ولخرجی و عیاشی به آنجا آمده اند .اما الحمد ا…،

شکر خدا که هیچ وقت نعمت هایش را از من دریغ نداشته است با چند دوست متدین و با ایمان و درسخوان آشنا شده ام، که انشا الله دوستان خوبی خواهند بود.

از نظر غذا هم وضع مان خیلی بهتر از تهران است و از لحاظ گوشت هم در مضیقه نیستیم، چون بچه هاخودشان گوسفند و گوساله ذبح می‌کنند .پختن غذا را هم یواش یواش یاد گرفتیم.

انشا الله وقتی برگشتم حاضرم در مورد پختن فقط برنج با مادر مسابقه بگذارم ؛ چون به خوبی برنج درست‌کردن را یادگرفته‌ام …
از ساعت ۵/۷ تا ۱ بعد از ظهر کلاس دارم و بعداز ظهر هم درس می‌خوانم ، البته هفته‌ای سه شب‌هم در یک رستوران ، کمک‌گارسونی می‌کنم که حدود هفته‌ای ۴۰، یا ،۵۰ دلار درمی آید که باز هم غنیمت است . تمام برنامه تفریح ما هم دو چیز است اول مطالعه ، دوم رفتن به مسجد در شب های جمعه که بر نامه آن نماز جماعت و دو ساعت تفسیر قرآن و گاهی هم سخنرانی می باشد که بسیار مفید و قابل استفاده است ….و حالا بعد از هفت روز در روز یکشنبه ،یک روز بعد از عید قربان ،برایتان می نویسم .که ما عیدی نداریم عید ما روزی است که از ظلم خبری نباشد ، و امسال ما هر روز عید قربان است.

هر روز مردممان را به رگبار می بندند و آن قدر از این خون ها خواهیم داد تا دریایی از خون بسازیم ،تا ظالمان را در آن غرق و نابود گردانیم .نابود تر باد . اما از نامه ات ؛نوشته بودی که دنیا کثیف و بد است .برادر جان !دنیا برای آنان بد است که خود بد و کثیف هستند و چون کرم هایی در لجن زندگی می کنند .برای مردان خدا دنیا بهترین مکان برای به عظمت رسیدن روح و کامل شدن آن می باشد.

برای آنان بهترین مکان برای برداشتن توشه آخرت است …، در تمام طول تاریخ ثابت شده است که اگر انقلابی پایه اید ئولوژی نداشته باشد به پیروزی نخواهد رسید ؛علما ء مبارزه برای رهایی و به نتیجه رسیدن انقلاب را به سه بعد تقسیم کرده اند که اولین بعد آن مبارزه ایدئولوژی و داشتن پایه ایدئولوژی است.

سپس بعد سیاسی و داشتن آگاهی و بینش سیاسی و در نتیجه مبارزات سیاسی، و در آخر ، بعد نظامی و قدرت عملی و فرود آوردن ضربت نهایی، آن وقت است که مبارزه به نتیجه خواهد رسید و انقلاب پیروز خواهد شد… یا سودای مجاهد بودن را در سر نپروراندن و یا همچون حبیب باش(حبیب ابن مظاهر)،که مجاهد راه حق باید از سر و جان بگذرد.

پس باید به وسیله مطالعه به آگاهی و شناخت رسید که ایمان و عشق واقعی در آن قرار دارد .تا خود و سپس خدا را نشناسی ایمانت قوی نیست و برای یک مبارزه طولانی و مشکل محتاج به ایمان قوی هستیم همان طور که در صدر اسلام سلمان ها و ابوذر ها و… را دارا بودیم.

بامدادان فردا آفتاب آزادی بر خواهد دمید ،این تیره شب را مسلم بدان که سحری به دنبال است . عباس جان !حتما به اندازه کافی فهمیده و هوشیار هستی و احتیاج به راهنمایی این حقیر نیست ؛اما یک جمله هم از ما بعنوان یادگار داشته باش و اگر می خواهی موافق باشی آنرا سر لوحه عملت قرار بده : چون مار، هوشیار و همچون کبوتران ساده باش

شما (پاسداران) سمبل انقلاب هستید، لحظه ای از جانفشانی در راه انقلاب اسلامی کوتاهی نکنید. سعی کنید همیشه در خط امام(ره) و مردم باشید.

اگر می خواهید من آرامش داشته باشم، لحظه ای از دشمن داخلی، منافقین و ملحدین غافل نباشید. من هم یعی کردم اینگونه باشیم و در این راه به سهمن خود تلاش نمودم.

دیگر وصیتم اینست که قرآن را زیاد بخوانید، دعا را فراموش نکنید، نیتهایتان را خالص کنید، اخلاق اسلامی را یاد بگیرید و حتماً عمل کنید، بخصوص خوش اخلاق باشید

_ کنگره سرداران و ۴۰۰۰ شهید استان گلستان
□ دیاررنج مکتب رنج و صبوری و رهائی…
و شهادت پاداش رنج است.
همراز پروانه ها باشید

□ دیاررنج مکتب رنج و صبوری و رهائی…
و شهادت پاداش رنج است.
 همراز پروانه ها باشید