شهید شیمیائی حمزه علی ربانی

نامش حمزه علی ربانی، اهل یکی از روستاهای شهرستان گرگان”در حوالی بندگز بدنیا آمد. رورگاری نه چندان دور در سن شانزده سالگی بسیجی شد. رفت جبهه و جنگید و دفاع کرد و جانباز شد. در عملیاتی پایش قطع شد. حمزه علی در نبرد با دشمن کفر صدامیان شیمیائی شد. جنگ که تمام شد. حمزه علی شیمیائی دوشادوش رنج و بی مهری در گذر ایام دانه دانه از درد” از رنج” از بی مهری”موهایش سپید. رخش رنجگون شد. حمزه علی موذن خوش نوا… با اینکه حنجره اش آسیب دیده بود. اذان خوشی داشت.

سال گذشته ما زنگ زدیم به حمزه علی. گفتیم: رفیق روزهای رزم. مهمان نمی خواهید. ما رفتیم”دوربین و بساط افلاکیان” از حمزه علی یک مستند ساختیم. ما که می دانستیم حمزه علی اذان خوشی دارد. حین اذان در مسجد از حمزه علی یک برداشت گرفتیم. ما هر هفته یک مستند می سازیم. هفته بعدش از سیمای گلستان پخش می کنیم. حمزه علی هم در زمستان ۸۸ رفت روی آنتن تلویزیون.

طولی نکشید که حمزه علی فراخوان خورد. خدا صدایش زد. شهدا آمدند دستش را گرفتند او را از این شهر شلوغ، از میان همهمه و شلوغی و بی مهری شهر پرواز دادند.

امسال در زمستان بود که حمزه علی بار دیگر برای آخرین بار مقابل دوربین ما قرار گرفت، ما توانستیم از پروازش به عمق آسمان لایتنهای فیلم بسازیم.

آری حمزه علی، پس از سال ها تحمل رنج و محنت، از درد جنگ شهید شد. بعد ما برنامه سال ۸۸ را که از حمزه علی گرفته بودیم با شهادتش زدیم بهم، جانبازیش”شد افلاکیان”و در زمستان امسال(۸۹) بار دیگرحمزه علی رفت روی آنتن سیمای مرکز گلستان.

مردم شهر چقدر کم حافظه اند. زنگ زدند. خیلی ها…!

گفتند: اینکه شهید شده است. پس اینکه اذان می گفت، خودش بود…!؟

حافظه شهر ضعیف است، یادشان رفته بود که سال گذشته حمزه علی جانباز رفت روی آنتن..

امسال ما مردم شهر را بیاد آوردیم که حمزه علی جانباز شهید شد.

طولی نکشید که شهادت حمزه علی هم در شلوغی شهر فراموش شد.

اما ما امسال مان را بنام جانباز شهید حمزه علی ربانی می بندیم که حکایت شهادت همچنان باقیست.

تشیع پیکر پاک شهید حمزه علی ربانی در زمستان ۸۹

گروه تلویزونی بسیج” افلاکیان

□ دیاررنج رزمنده دیروز در جبهه فرهنگی امروز
طبقه بندی: فرهنگ، هنر و ادبیات مقاومت