متن آهنگ بغض احسان تهرانچی

وقتی که میرفت دلخوشیم گم شد من موندم و یک چهار دیواری

روزای من تاریک شد و شبهام لبریز شدن از درد و بیداری

در و روبه روی آسمونم بست پرواز و از رویای من برداشت

این حادثه اوج سقوطم بود  این عاشقی پایان تلخی داشت

من موندم و بغض با سکوت حرفایی که خیلی زیادن

این خونه هم دسته با دردام قلبم و به دست دلتنگی دادم

من موندم و بغض با سکوت حرفایی که خیلی زیادن

این خونه هم دسته با دردام قلبم و به دست دلتنگی دادم

از تو چشماش بی مهری میبارید وقتی که قلبم باهاش جون میداد

اوج عاشق بودنم هی داشت احساس سردش و نشون میداد

با هر قدم احساسم و له کرد من موندم و زخمای بی مرحم

حقم نبود این زندگی تلخ پاشیده شد دنیای من از هم

دنیای من پاشیده شد

من موندم و بغض با سکوت حرفایی که خیلی زیادن

این خونه هم دسته با دردام قلبم و به دست دلتنگی دادم

من موندم و بغض با سکوت حرفایی که خیلی زیادن

این خونه هم دسته با دردام قلبم و به دست دلتنگی دادم