فرار از مدرسه
هميشه اينگونه بوده است: ابتدا دوران کودکي، سپس دبستان و همکلاسها و رفيقاني که گمان ميکني تا ابد با تو خواهند ماند. ناگهان متوجه ميشوي که مردي شدهاي و بايد قدمهايت را با سنگيني بيشتري روي زمين بگذاري. اکنون زمان آن رسيده است آنچه را که آموختهاي در عمل تجربه کني. ميدان حقيقي امتحان آغاز شده است. تمام سرخوشيهاي کودکانه و شاديهاي آن به خاطراتي دور پيوسته.
تازه درسها آغاز شده بود و من پشت ميز کلاس سوم راهنمايي نشسته بودم. دهم مهرماه بود که همان نداي دروني مرا خواند. «ديوانه»، «کله خراب»؛ اينها لقبهايي بود كه همان روزها رويمان گذاشتند. همان كساني كه گمان ميکردند حالا جنگي شده و بچهها براي فرار از درس و مدرسه به جبههها ميگريزند.
جنگ، مرگ و زندگي را تفکيک ميکند، اما دفاع مقدس اينچنين نبود. مرگ واژة غريبي بود. تنها چيزي که به آن فکر نميکرديم، همين مرگ بود. يادم بود وقتي کودکي خردسال بودم، شبهاي محرم (قبل از انقلاب) هنگام نوحهسرايي براي امام حسين(ع) همه به سر و سينه ميزدند كه «يا حسين، اي كاش ما كربلا بوديم و در رکابت ميجنگيديم!» زمان گذشت و کربلا را پيش پاي ما آورد و صدايي كه ميگفت: «حالا اگر مردي، اين کربلا و اين هم حسين(ع) که ميگويد بشتابيد به سوي من. من حسينم. آيا کسي هست مرا ياري کند؟» و اين چنين شد كه رفتيم تا بمانيم و اين بهانهاي شد براي انساني ديگر شدن.
□
کردستان بود و کوچههاي وحشت و دلهره. جنگ بود و پاييز سال ۱۳۶۰٫ کردستان بود و کوچههاي بانه؛ کمين، مرگ، وحشت، خون و تهاجم، همة شهر را گرفته بود. کوچههاي پر اضطراب کردستان و کوههاي بلند و مرتفعش با شبهاي سخت دلهرهآور.
مرداني هم بودند كه به درجة عالي و متعالي رسيده بودند؛ آنان كه در اوج افتادگي و بيرنگي و خلوص آمده بودند که مرد ديگري باشند. آنجا زمين معنا نداشت و هيچ کس، خود را زمينگير نکرده بود. اصلاً راستش را بخواهيد، فاصلة زمين و آسمان اندک بود. خيلي به آسمان نزديك بوديم. وقتي روي خاکريز ميرفتيم به آساني ميشد ستارهها را چيد. اين تمام چيزي بود که از جنگ فهميدم.
□
پس از چهل روز آموزش فشردة چريکي، به کردستان اعزام شديم؛ ابتدا به سنندج و بعد سقز و بانه. پاييز بود، اما برف همه جا را پوشانده بود. زمستان سختي در پيش بود و سختترينش اين بود که صفوف دشمن و خودي به هم ريخته بود. هيچ نقطة روشني نمايان نبود؛ گويي همة شهر درگير جنگ بود. از پنجرهها گلوله ميخزيد. اگر ميخواستي از يک کوچة تنگ بگذري، گمانت نميرفت که تا انتهاي کوچه برسي. تبليغات دشمن از نيروهاي بسيجي و پاسدار، تصويري ساخته بود که آمدهاند تا خلق کرد را بکشند و سرزمين کردستان را از نقشه ايران بردارند. خيانت بنيصدر و حضور گروهکها در کردستان كه خود را حامي دروغين مردم ميدانستنند، مزيد علت شده بود. شهر به هم ريخته بود. در مقري مستقر شده بوديم كه هيچ نقطة امني نداشت. جنگ ناجوانمردانه به عمق شهر کشيده شده بود. همة کوچهها خاکريز بود و همة پنجرهها سنگري که ما را نشانه گرفته بودند. پزشکان را ميکشتند و معلمان را به اسارت ميبردند؛ اما بسيجيها توانستند اين آشفتهشهر را به بهشتي مبدل کنند، اين، ثمرة پيروزي عشق بود.
هر روز و شب ما نبرد و کمين بود. نميدانم از کدام شب يا از کدام نبرد سنگين بگويم. شبي در يک کمين در حوالي جاده سردشت در محاصره قرار گرفتيم. هوا سرد بود و برف ميباريد. بوران آغاز شده بود. ما ده نفر بوديم. دستور بود تا در دستههاي ده نفره، شبهنگام که همه خواباند، بايد از مردم کردستان محافظت ميکرديم. دشمن ما را گرفتار آتشي سنگين کرد. چون نقطة امني نداشتيم، در يك جوي آب فرو رفتيم. هوا در نيمهشب چند برابر سرد ميشد و يخ ميزد. اينگونه بود که همه خيس آب در يخبندان، زانوهايمان منجمد شده بود، اما بچهها باز هم دست از شوخي برنميداشتند. رضا ميگفت: بيا زانوي تو را با گلوله بزنم تا داغ شود. ديگري ميگفت: بگذار تو را آتش بزنم تا همه گرم شويم. اين از سر شوخي بود تا هم زمان بگذرد و هم تحمل سرما برايمان آسانتر شود. تا صبح در اين وضع دفاع کرديم. سه نفر از بچهها شهيد شدند، اما دست آخر، دشمن را زمينگير كرديم.
صبح شده بود و آفتاب تابيده بود. دلم شکست: ديشب ما ده نفر بوديم، اما اکنون برايم بسيار دشوار بود که هفت نفري باز گرديم. قبل از کمين، هنگامي که با هم وداع کرديم، حس ميکردم بچهها ميدانند که فردا قبل از طلوع آفتاب، ما را در فراقي سنگين خواهند گذاشت.
□
کردستان بود و همة تلخيها و شيرينيهايش و من آنجا دانستم که انسان تولدي دوباره دارد و اين تولد جز با شهادت ميسر نميشود. خوشا به حال کساني که از بازخواني خاطرات گذشتة خويش، خجل و شرمنده نميشوند؛ و من چه بگويم…؟
منبع امتداد نشریه فرهنگ و پایداری دفاع مقدس
اگر از مطلب راضی بودید آنرا برای دوستانتان به اشتراک بگذارید
متن آهنگ لالایی علی زند وکیلی
متن آهنگ آسمان هم زمین میخورد چارتار
متن آهنگ جدید زبر حصین و شایع
متن آهنگ مامی ساری Mommy Sorry اپیکور
متن آهنگ در واز کن عجم باند
متن آهنگ کجایی محسن چاوشی
متن آهنگ معمای شاه سالار عقیلی
متن آهنگ خاک بهزاد لیتو و سیجل
متن آهنگ آدم بدی نبودم علیشمس و مهدی جهانی
متن آهنگ اسمش عشقه مرتضی پاشایی
متن آهنگ اشتباه شهاب اکبری
متن آهنگ دوری از من سعید نوروزی
متن آهنگ آدمکای برفی از مازیار فلاحی
متن آهنگ آوای اردیبهشت سعید مدرس
متن آهنگ چمدون سیاوش قمصری و حمید رفیع پور
متن آهنگ عاشق تر بابک جهانبخش
متن آهنگ یه روز از یاد تو بنیامین بهادری
متن آهنگ میخواست عاشقت کنه مهدی دارابی
متن آهنگ یا محمد مانی رهنما
متن آهنگ بهترین اتفاق امیر حسن زاده
متن آهنگ یه بار دیگه اشتباه کن بنیامین
متن آهنگ حال من مهدی احمدوند