A0965015-da

عملیات محرم. درست مثل یک همچون روزی، ایام محرم. جنگ بود، شب عملیات، روضه بود. روضه عباس، روضه زینب، هوا صاف، بشدت صاف بود. سرد و مهتابی، سربند یا حسین شهید، حضرت ابوالفضل، موسیان، محرم، شب عملیات. روضه حضرت زهرا، حال غریبی بود تو دل بچه ها، اشک بود، سینه زنی، گریه بود، ضجه بود، عشق بود. بچه ها خجالت می کشیدن تو روضه سیدالشهدا داد بکشند.

هوار بکشند، خودشان تاب بدهند. آروم دل داده بودند به آقا امام حسین شهید، آخه قرار بود دو ساعت دیگه شهید بشوند،…

دیشب. شب هفتم و ششم و پنجم محرم. سال هشتاد نه، شبکه دو، محمود کریمی. روضه علی اکبر، روضه زینب، روضه حضرت علی اصغر، وای وای، من خجالت کشیدم از سیدالشهداء، هورا می کشیدن، خدایا ما داریم چقدر به روضه های آقا ابا عبدالله بی احترامی می کنیم.

دارید چکار می کنید روضه خوان ها، حرمت نگه دارید روضه خوان ها، شهدا هیچ وقت مثل شما روضه نمی خواندند، وای وای وای…

بچه ها سربندها رو بسته، تو روضه زینب کربلا نشسته، زار زار گریه می کردند. آروم ضجه بود. گریه بود، دلدادگی بود، عشق بود. روضه خون نیامده بود خودش و نشون بده، اصلا خودی در میانه نبود…
همه از همچی رها،…
هیچکی دیده نمی شد…
روضه خون پول نگرفته بود…
سکه طلا نگرفته بود….
شال سیا نداشت…
چفیه داشت…
همین.
تمام دارائی روضه خون یک چفیه بود….

روضه خون تا دو ساعت دیگه باید شهید می شد. گریه کن های اباعبدالله قراره یه ساعت دیگه بروند تو معبر، حسن کنارم نشسته. همکلاسی چهارده ساله. محمد تقی. رضوان، یونس. علیمحمدی، اصغر، حبیب، شهدا همه نشسته اند. مهدی یه تیر کف دستش می خوره، نقی توی هر دو چشماش….

کسانی که باید امشب شهید بشوند همه توی روضه اند. روضه خوان هم باید شهید بشود….

قرار نیست بعد روضه هشتصد هزار تومان پول بگیره.
صد هزار
دویست.
سکه طلا نیست….

عشق هست. تو روضه، همه هستند، شهداء، اولیا،… اوصیا… ابا عبدالله الحسین الشهید…

داره روضه عباس می خوانه، مجانی هم می خونه. قربان دست های بریده عباس…

علی یه رزمنده دهاتی پانزده ساله یک خمپاره میخوره. از مچ دستش قطع میشود.

داد می کشه، عباس. عباس… اینجا داد می کشه،… فریاد می کشه، تو خون غلط می زنه…

فکر نکنید مثل محمود کریمی داد می کشید / هوار می کشید،

مثل سعید حدادیان داد نمی زد، فریادکشی نبود…

حرمت داره روضه زینب. روضه قتلگاه…

بچه ها باید از توی کانال رد بشوند.

جائی شبیه به گودال قتلگاه، روضه خوان وقتی به دل بشینه،…

روضه، روضه می شه. دل ها روانه می شوند…

بچه ها توی معبر حرکت می کنند.

میدان مین خورده به خنسی، پلمپ شده، سی متر از معبر باز نمیشه، علیمحمدی یک برگه تو دستش، ردیف اول، نام روضه خونه، دوازده نفر باید برن رو مین، میدان مین رو باز کنند عملیات…

بچه ها باید کف پوتین پتو بپیچند صداش عملیات رو لوح نده. یک عالمه پتو ….

ناگهان گردباد می آد. باران شدید. امداد غیبی.عملیات محرم. گردان حضرت ابوالفضل. حسن یک تیر می خوره تو شکمش. پا تیر شهید میشه. علیمحمدی شهید میشه. روضه خوان ها یکی یکی شهید می شوند.

عاشقان به کربلا پر می کشند به آسمان….

یک آرپیچی توی معبر می خوره تو صورت روضه خون، هیچی ازش نمی مونه…

محمود کریمی میره رو می مین، مجانی میره، سعید حدادیان میره رو مین، مجانی میره، …

تیربار چی عراقی قیچی می کنه، بچه ها تو معبر می خورند به آتش دشمن، آرپیچی دوم و سوم، خمپاره، زمین منفجر می شود…

گریه کن های حسین(س) یکی یکی گلوله می خورند شهید می شوند…

یک سوال دارم از روضه خوان ها. سعید حدادیان. محمود کریمی. مجانی روی مین میروند…

حرمت روضه اباعبدالله الحسین الشهید را نگه داریم….

در زمان جنگ هیچ گاه روضه سیدالشهداء مثل امروزی ها نبود….

ما خجالت می کشیم از آقا امام حسین….

از حضرت ابوالفضل العباس… روضه عباس….خجالت بکشید….

شما هم  قداست روضه هارو حفظ کنید.

مثل شهدا روضه بخوانید…

به قلم: دیاررنج

 

 

دیاررنج رزمنده دیروز در جبهه فرهنگی امروز
طبقه بندی: فرهنگ، هنر و ادبیات مقاومت

همراز پروانه ها باشید

□  برای ارسال نظرات خود از منوی بالای سایت‌« تماس با ما » استفاده کنید

□ دیاررنج مکتب رنج و صبوری و رهائی…
و شهادت پاداش رنج است.
 همراز پروانه ها باشید