A-DS-P-TR

یادواره سرداران و «۱۴۰۰» شهید گلگون: «شقایق های خونین شمالی…» با تلاش و همت مضاعف”سپاه” ناحیه مقاومت”گرگان”بسیج” بنیادشهیدگلستان”مسئول”ستاد”فرماندهی” سپاه ناحیه مقاومت و مسئول بسیج انصاف”متصدی و پای کار برای شهیدان شهر در بیست و هشتم بهمن ماه در سطح شهر”شهر شهیدان”مزار شهدا” شبستان امام زاده عبداله” گرگان برگزار می شود.

امروز اولین جلسه ستاد”با تلاش و همت مضاعف ناحیه مقاومت بسیج”سپاه باحضور فرماندهی محترم سپاه پاسداران انقلاب اسلامی گرگان”و مسئول بسیج اصناف”در محل موسسه مهر”سالن کنفرانس”بعد نماز ظهر و عصر و حضور دوستان دیگر” با نوای قرآنی این جلسه آغاز”و کار یعنی کلهوم شروع شد”کار در سطح کلان” و انرژی مضاعف می طلبد” نشریه شقایق های شمالی”با درج مطالبی از شهداء سردار”وصیت نامه ها” مصاحبه”با فرماندهی محترم سپاه نینوا” فرماندهی محترم ناحیه مقاومت”بسیج”سپاه”با تیراژ پنج هزار نسخه”بسته”و منتشر بشود” مطالبی هم از نشریه امتداد که منتشر کرده” مسح با فرق خونین”… از بنائی تا فرماندهی زیر آتش جنگ” و عناوین دیگر توسط دیاررنج” بسته شد.

بنیادشهید گرگان هم در این یادواره بزرگ” بزرگ ترین مسئولیت را دارد” که با همت دوستان در این نهاد ارزشی به نحو شایسته  ۱۴۰۰ تصویر شهیدان شهر” طراحی و بنر/ چاپ/ نصب خواهدشد” مراسم نهائی در مزار شهداء مداحی” سخنرانی سردار با بائی فرماندهی نینوا… ۲۸ بهمن…  قبل جلسه زنگ زدم گفتم: برادر تکلیف ما که روشن هست. تصاویر سردارن شهید را که تحویل دادم” بقیه هم که کلهوم باید آنچه که به عهده ام گذاشته شده تمام کنم.

گفت: نه باید حضور داشته باشید. گفتم: این باید از طرف شما هست یا حکم شهیدان شهر است…. گفت: یک دوستی بنا بود بیاد پای کار” یک هفته تمام” منتظرش شدیم” دو هفته” شد” همین طور سه هفته  به تعلل کشیده شد. هر بار که خواست این بنده خدا بیاد! براش موردی پیش آمد و نتونست بیاد!”…

زنگ میزد یک ساعت دیگه حاضرم” پنجاه و هشت دقیقه بعد زنگ می زد” آقا من نمی دانم هر وقت قرار شد ما بیایم سر قرار بشدت قرار به علت یک سری” دست های نامحسوس”!…. و مشکلات” این آمدن ما پای کار بهم می خوره” بعد چند هفته”بنده خدا چقدر تلاش کرد بیاد”حتی یک بار هم تا پای کار حاضر شد” اما موردی بشدت اضطرار پیش آمد و برگشت و رفت… دیگه آخرش گفت: مثل اینکه نمی شه” بردار  بخدا دست خودم نیست” من میخوام بیام” می بینی که نمی شود. حدس می زنم. دست های در کار است.  به طرز وحشتناکی نامحسوس” هر چه می کنم نمی توانم بیام. نمی گذارند” نمی خواهند…. چه کنم!…

خلاصه کلام” وقتی بنا شد برای شهدا کار کنی” اگه شهدا گفتند تو بیا” نگو امتحان دارم”باید درس بخوانم” باید کفش هام رو واکس بزنم”/… باید بند پوتینم را ببندم”… برای دلم نامه بنویسم”… وصیت نامه ام را هنوز ننوشتم./… اگه درس نخوانم این ترم می افتم…

قرار شهدا را بهم زدند…

گفتند کلاس داریم…

درس داریم….

کار داریم….

شهدا اگه قرار بود پای درس و ترم و کلاس مثل شما بمانند….

آره امروز وقت ندارم”بزار برای فردا “/… اصلا به من همونای که سکه باران شدند بیان من چرا بیام. من زندگی دارم. من میخوام زندگی کنم. مگه شهدا زندگی نداشتند….

فردا حوصله نداریم” اصلا ما کار خودمان را کردیم….

باید بدانی که تو به شهدا خدمت نمی کنی” توفیق خداست که دست ت را شهدا گرفته اند”….

پس نگو کار دارم” درس دارم” امروز برف میاد”هوا خیلی سرد است…

شهدا توی برف و بوران و توی باران” تو هوای سوزان” جنگیدند…

نه دغدغه سکه باران شدن، داشتند” نه دنبال ترفیع و درجه” نه برای اول شدن”…

عجب جشنواره ائی بود جنگ…

از رو نیمکت کلاس درس و دانشگاه” از سر مزرعه و کار” شهدا از وسط زندگی کنده شدن.

رفتند”و ماندگار شدند”…

تا امروز تو یاد بگیری” شهدا  وقتی گفتند” تو بیا ” اگه مجنونی” با سر بیا…

دیاررنج رزمنده دیروز در جبهه فرهنگی امروز
طبقه بندی: فرهنگ، هنر و ادبیات مقاومت

همراز پروانه ها باشید
□ دیاررنج مکتب رنج و صبوری و رهائی…
و شهادت پاداش رنج است.
 همراز پروانه ها باشید