مادر حسابی او را بوئیده بود
همیشه دلش می خواست باعث سر فرازی، سربلندی مادر باشد، باعث خوشحالی او بشود، با اینکه سن و سال زیادی نداشت، ولی همیشه خدا کمک حال مادرش بود، تا مادر جای خالی پدر را زیاد احساس نکند. حالا بهترین فرصت بود که خودش را نشان بدهد که به مادرش بگوید پسرت بزرگ شده، برای خودش مردی شده، میخواهد به جنگ دشمن برود.
وقتی موضوع را به مادر گفت، مادر به سختی مخالفت کرد.
گفت: پسرم تو را به سختی، به مشقت به این سن رساندم.
با تمام نداری، دلش نمی خواست پسرک یتیم اش، احساس کمبود بکند، هم برایش پدر بود هم مادر.
اما پسر سرسخت تر از این حرف ها بود، آنقدر التماس کرد، نشست زیر پای مادر، او را به خاک پدرش قسم داد، تا مادرش رضایت داد برود به جبهه.
روز رفتن فرا رسید.
مادر با چشمان اشک بار پسر را راهی کرد، لای درگاه، یک سینی توی دستش، دل تو دلش نبود. آب و قران، پسرش را از زیر قران رد کرد، احساس غریبی بهش دست داد، خیلی غریب، با خود کلنجار رفت، دلشوره را از خودش دور نمود، عاقبت بر احساس اش غلبه کرد.
عصر بود، جلوی سپاه، مردم همه جمع شده بودند.
اعزام بود.
پسر راهی جبهه شد.
مادر با دلی نگران به خانه بر گشت.
پسر دل تو دلش نبود، احساس عجیبی داشت، لحظه می شمرد، با خودش عهد کرد که نباید بترسد، زیارت عاشورا می خواند، بار اولش بود، هنوز تفنگ و جنگ را ندیده، صدای صوت خمپاره را از نزدیک نشنیده بود.
نمی دانست، خاکریز چه شکلی هست.
صبح بود، پایش را که به خاک جبهه گذشت، همرزمانش را که دید، دلش قرص شد.
چندین ماه گذشت و به دیدار مادرش آمد احساس کرد که مادرش شکسته تر شده است.
بعد از پایان مرخصی دوباره عازم جبهه شد.
قرار بود عملیات بشود، آنقدر اصرار کرد، تا او هم در این عملیات شرکت کند. آنقدر واسطه پیش فرمانده فرستاد که فرمانده راضی شد با آنها همراه شود.
برای مادرش نامه ائی نوشت که شاید این آخرین نامه ام باشد که اگر لیاقت داشته باشم به درجه رفیع شهادت برسم. مرا حلال کنید مادر.
غافل از اینکه مادر قبل از آخرین بار خداحافظی با پسرش، خواب همسرش را دیده که به او گفته بود: منتظر پسر رشیدم هستم که بزودی پیش من خواهد آمدم
و مادر چه صبورانه خودش را نگه داشته بود که فرزندش پی به بیقرارای اش نبرد.
در هنگام بوسیدن پیشانی فرزندش، او را حسابی بوئیده بود، در دل او را حلال کرده بود و از او با تمام وجود راضی بود.
نویسنده: ف . منصوری
طبقه بندی: فرهنگ، هنر و ادبیات مقاومت
همراز پروانه ها باشید
□ برای ارسال نظرات خود از منوی بالای سایت« تماس با ما » استفاده کنید
اگر از مطلب راضی بودید آنرا برای دوستانتان به اشتراک بگذارید
متن آهنگ لالایی علی زند وکیلی
متن آهنگ آسمان هم زمین میخورد چارتار
متن آهنگ جدید زبر حصین و شایع
متن آهنگ مامی ساری Mommy Sorry اپیکور
متن آهنگ در واز کن عجم باند
متن آهنگ کجایی محسن چاوشی
متن آهنگ معمای شاه سالار عقیلی
متن آهنگ خاک بهزاد لیتو و سیجل
متن آهنگ آدم بدی نبودم علیشمس و مهدی جهانی
متن آهنگ اسمش عشقه مرتضی پاشایی
متن آهنگ عشق یعنی فریدون آسرایی
ما با اسرائیل وارد جنگ خواهیم شد
متن آهنگ دست خودم نیست علی اصحابی
متن آهنگ بوی عیدی مهدی زکی زاده
متن آهنگ منصرف شدم میلاد بابایی
متن آهنگ حس عجیب فرزاد دزدمه
متن آهنگ یه سرباز حجت درولی
متن آهنگ مادر مجید اخشابی
متن آهنگ لبخند عروسکی میثم ابراهیمی
متن آهنگ دلکم محسن یگانه
متن آهنگ ساده تر از اونی که فکر میکردم رضا صادقی و میثم حجار
متن آهنگ جزناله اپیکور باند