گروه بسیج تلویزیونی” افلاکیان”روستای سرکلاته خراب شهر از شهرستان کردکوی استان گلستان، مهمان پاسدار شهید ابوالقاسم کلاگر از بچه های اطلاعات شناسائی” لشکر ویژه ۲۵ کربلائیم. شهید ابوالقاسم از مادر به نام”عزت شریعتی”که پس از شهادت فرزندش، بردار بسیجی اش مهدی آقای شریعتی”در شلمچه به شهادت رسیده و همچنان مفقود الاثر است.جاوید الاثر..! اما بعد بردار دیگرش پاسدار شهید علی اکبر شر یعتی”به شهادت می رسد. و یک خواهر زاده ۱۸ ساله بسیجی اش” علی محمد شریعتی” شهید می شود و سپس بردار زاده اش” علی رضا کلاگر”معلم بسیجی در شلمچه به شهادت میرسد. از این مهربان مادر شهید پرور پرسیدم شما پنج شهید داده ای برای هرکدام که شهید شد چه احساسی داشتید؟ چه می توانست بگوید! سکوت! به وسعت آسمان!پرسیدم چند بار مکه رفته ای؟ گفت: پنج بار حج حسینی، گفتم پس کعبه ندیدی، طواف نکردی، گفت: هر تابوت شهیدم کعبه ای بود طواف بود. تقصیر کرده ام هر شب تا بردارم هم بیاید. هنوز مهدی ای من نیامده است!

این برنامه تیتر ندارد…!

 

می گوید پشت به در داده و منتظر خبری از بردار دیگر شهیدش مهدی آقا  است که جنازه اش بر نگشته .. هنوز منتظر است و به در تکیه کرده و… مهدی آقا هنوز برنگشته…!

اینجا این تالار  زادگاه شهید است و هیچ تغییری نکرده است…..! مثال یک قصر زیبا ست..!
تو فیقی شد که  تبرکی …  مهمان  شهید بودن حال  و حس  عجیبی دارد …!

 

 بچه های لی لی .. عمو زنجیر باف بازی میکنند… تا فیلم ما مستند … چه بگویم..؟

 

راست” اعزام به جبهه”  شهید ابوالقاسم کلاگر  و بردار خانمش شهید علیرضا کلاگر

 

وداع خانواده  با مهمان دلشان شهید ابوالقاسم کلاگرنجوا ”  طیبه کلاگر با ابوالقاسم شهیدش…! همرا و همسفرش… همسرش

اما امروز که اینجا مهمان شهید بودیم همین دختر بچه که موهایش پریشان است و با بغض می نگرد و نمی داند چه اتفاق مهمی واقع شده گرد ما می چرخید عکس می گرفت و فیلم… چائی می آورد برای خودش خانمی شده بود از همه مهمتر ازدواج هم کرده و خود صاحب فرزندی…  چقدر دنیا غریب است..!  خودش می گوید: هنوز آن بغض نا نوشته در حنجره اش خفته است و  آنجا عاقبت های های گریست..!
برای ما تجربه مجدد است برای او هم .. و ما هر روز آن روز های سخت را تجربه میکنیم… سخت دیگر نفسم بالا نمی اید.. نفس مان بالا نمی اید .. روزی هزار بار بغض …  چه روز گار غریبی است.. برای من …
روز گار غریبی است.
این غربت دل بی صاحب من ….!  یا زهراء

گلزار شهدای روستائی سر کلاته خراب شهر

گفت و شنودی با همرزم و داماد خانواده شهید

احمد کلاگر از بچه های جنگ است. چه سخت توانستیم متقاعدش کنیم جلوی دوربین درنگی کوتاه …
احمد از بچه های با ایمان و با اخلاص متواضع  بنیاد شهید گلستان است.  رزمنده ای که پنج سال در جبهه ها حضور مستمر داشته  دریغ ذره ای از منیت و … آدم از خودش خجالت میکشد  در مقابل چنین انسان هائی…!
چه میتوان گفت انسانی مخلص کم توقع ….!
چقدر  تمنا کردیم تا حاضر شد فقط پنج دقیقه جلوی دوربین حرف بزند از روز های جنگ …!اما او تنها دو دقیقه حرف زد … تمام …
آن هم به اصرار همسرش که خواهر زاده شهید است سه شهید …!

کارگردان: حمید درباری
 گروه تلویزیونی  بسیج “گلستان افلاکیان

نسائی” مشاور و همراه و هماهنگی … التماس دعا

 

□ دیاررنج مکتب رنج و صبوری و رهائی…
و شهادت پاداش رنج است.
 همراز پروانه ها باشید