CH-100-NGH-B

ایستگاه آسمان/
شهید داود رحیمی جعفر آبادی
شب عملیات کربلای پنج، غسل شهادت کرد. کوله اش را از نارنجک لبریز، سربند یا زهرا ی ش را بست. بند دلش را محکم کشید. پایش بیتاب تر از دل، با این همه؛ داود بمب روحیه بود. وقت وداع، دست بچه ها را می چسبید. می گفت: سرت را بالا بگیر، سمت خدا. لبخند فوری.

یک نفر آدم و این همه رفیق.

بچه ها عاشق و دلباخته اش بودند. یک جورا ئی آچار فرانسه روحیه بود.

شب عملیات کربلای پنج، نارنجک های که توی کوله اش داشت، رفته بود. توی یک شیار. زیر شنی تانک ها نارنجک می انداخت.

ظهر روز اول عملیات در شلمچه، فرمانده یک توپ ۱۰۶ شده بود.

شجاع و از قدرت تصیم گیری بالائی هم برخوردار بود. با اینکه خیلی شوخ طبع بود. در معرکه جنگ، ولی با برنامه ریزی دقیق، از روی اصول با دشمن می جنگید. با یک قبضه توپ ۱۰۶ حال تانک های بعثی را  می گرفت. گلوله های توپ که تمام شد.

گفت: تا من یک دستی به سر و روی این توپ بکشم، شما زودی برید و گلوله برام بیارید.آخه از کجا. دویدیم و رفتیم. هر چه گشتیم؛ گلوله نبود. برگشتیم.

دیدم پای توپ ۱۰۶ تکیه داده، صورتش همه خونین. نرم نرم نفس می کشید. با سربند یا زهراء چشم هایش را بسته بود و ذکر می گفت: یا مهدی. یا زهرا. یا حسین شهید.

زانو زدم دستش را محکم چسبیدم. تمام صورت اش. دست هایش. سرش، همه جایش ترکش باران شده بود. دستش، توی دستم بود، صدایش  قطع شد. پریده بود. آ‌سمانی آسمانی شده بود.

ـ شهید بسیجی: داود رحیمی جعفر آبادی فرزند:حبیب / متولد: ۱۳۴۴ / شهادت: دی ماه ۶۵ /  شلمچه / محصل / مجرد.

بازتاب: خبرگزاری فارس. فاش نیوز. پایگاه علوم معارف دفاع مقدس. افکار نیوز. هیئت متوسلین. اخبار گرافیکی. پایگاه شهدای کشور. وبلاگ ها انجمن های مجازی کشور این خاطره از شهید را منتشر کردند.
□ دیاررنج مکتب رنج و صبوری و رهائی…
و شهادت پاداش رنج است.
 همراز پروانه ها باشید
باز نشر مطالب با ذکر منبع بلامانع است
□ دیاررنج مکتب رنج و صبوری و رهائی…
و شهادت پاداش رنج است.
 همراز پروانه ها باشید