geolam-ali--nesaii

کربلا و سیدالشهداء در قلب و روح و جان مادران و پدران شهید داده است. جوانان ارزشی، ارزشی بودن به شعار نیست. به عمل است. به اخلاص عمل است” نه به لفاضه گری…”! دیدار دانشجویان ارزشی بسیجی، خواهران و برادران”بصورت گروهی”زیارت بازماندگان شهداء خود کمتر از کربلا و حج نیست. سفری درونی، حج درونی. حج حسینی” بعضی ها مصداق این سخن گران سید شهیدان آقا سید مرتضی اوینی هستتند: چه سهل است با زبان (يا ليتنا كنّا معكم)… گفتن، و چه سخت است تا پای جان در رکاب امام شهیدان، حسین(ع) ایستادن…

افسران جوان جنگ نرم” مهمان شهیدان بودند….

شهید سردار علی اصغر عبدالحسینی‌، فرمانده گردان علی ابن ابیطالب شهید حبیب الله عبدالحسینی…

بسیجی شهید محمد محمدی…

بسیجی شهید نصرتالله محمد علیخانی…

بسیجی شهید محمد علی حاجیلری…بسیجی

فرمانده گردان تخریب شهید حسن محمد علیخانی…

ردیف اول: شهدا
ردیف دوم: ایستاده” بچه های جنگ” همرزمان شهدا” در  ردیف اول”
ما همه با هم بودیم…
بچه های جنگ باز هم” همه با هم اند. هر کجا که باشد.
ردیف سوم” نشته: دانشجویان بسیجی ارزشیهمه بچه های جنگ” شهدا و بازمانده ها”
ما همه با هم هستیم. هرکجا که باشد 

تو  از نصرت من میدانی… بگو ….
مادر معظم فرمانده گردان تخریب شهید نصرت الله محمد علیخانی من چه داشتم که بگویم ما با هم بودیم … همین…. نصرت آنقدر عظمت دارد که به قلم من نمی آید … مرد بود مرد

 

مار شهید محمد محمدی

محمد دو ماه بود توی گهواره … یه مرتبه دیدم دارد گهواره می سوزد. آتش گرفت سوخت. محمد رو در آوردم. اما تنا نوک دماغش یه ذره سیاه شده بود. بیست ساله اش که کردم  رفت جنگ در اتش عشق سوخت.نگارنده: من و محمد فقط سه متر با هم فاصله داشتیم. صبح و شب محمد با یه شیبئی می کوبید به پنجره اتاق ما… خانه ما هم که کلی آدم توش زندگی میکردند. یعنی ده نفر تو یک اتاق… بعد ننه ام بشدت از دست این محمد عصبانی میشد.. ما رفیق هم بودیم… من که در بیمارستان بودم. دیدم بچه ها سیاه پوشیدن اول بهم نگفتند. بعد شب ما رو بردن. تو حیاط محمد شان دعای میکمیل خواندیم. همه بچه ها از جبهه بخاطر شهادت محمد برگشته بودند.  محمد در عملیات رمضا امداد گر بود… ترکش می خوره پاش قطع می شه.. میزارنش تو آمبولانس در جا امبولانس و می زنند. آتش می گیره ..
محمد کاملا سوخته بود…

محمد در عاشقی سوخت…
آدم باید در عشق ذوب بشود..
تا تمام بشود…
و آغاز شود
دیدارها بصورت گروهی، خواهران و برادران، با توجه به اینکه خواهران دانشجو و هیچ یک بومی نبوده اند،  همسر بنده این توفیق را یافت که همراهشون باشد. یعنی ازین پس  همسرم همراه خواهران باشد و بنده با برداران اینطوری یه قدری کار شیوه درستی هم پیدا میکنه، ابتدا که خانم نمی پذیرفتند. گفتم تو یک بارم شده بیا دیگه خودت رهاشون نمیکنی… این شد که هنوز برنگشته بودیم قرار بعدی را خودش روبراه کرد و مسولیت بزرگ را از دوش من برداشت. من هستم و بردار هادی، و دیگر برداران دانشجو …
اسامی همه دانشجو های خواهرو بردار را نیز  اینجا خواهیم نوشت. این کار بچه های بسیار ارزشی  یک ارزش است یک آرمان خواهی است. و انشالله شهدا  از ما قبول کنند.

از همه خواهران و برداران صمیمانه تشکر میکنم که امشب به زحمت افتادند. من که هیچم انشالله شهدا  خودشون یاری شما باشند که هستند. این دعوت شهداست که شمارو به طرف خودشون می کشند…

زیارت بازماندگان شهداء خود کمتر از کربلا و حج نیست. سفری درونی، حج درونی. حج حسینی” بعضی ها مصداق این سخن گران سید شهیدان آقا سید مرتضی اوینی هستتند:

چه سهل است با زبان (يا ليتنا كنّا معكم)… گفتن، و چه سخت است تا پای جان در رکاب امام شهیدان، حسین(ع) ایستادن…

ای دل صحرای بلا به وسعت تاریخ است و تا مومنین را به بلای کربلائی” نیازمایند رها نمی کنند… می انگاری که با یک زبان در دهان گرداندن، که (يا ليتنا كنّا معكم) تو را واگذارند تا در صف اصحاب عاشورائی (سیدالشهیداء) محشور شوی…

پی نوشت:
شهداء دست دل مارو هم بگیرید و ….  بیاد شهداء و امام شهدا و شهدای آینده… صلوات

با هماهنگی و حمایت معاون پژوهشی بنیاد شهید و امور ایثارگران گلستان / طالع زاری

دیاررنج
قفسی تنگ به وسعت دنیا
التماس دعا

 

□ دیاررنج مکتب رنج و صبوری و رهائی…
و شهادت پاداش رنج است.
 همراز پروانه ها باشید