متن آهنگ دامن دامن اشک مازیار غفاری

متن آهنگ دامن دامن اشک مازیار غفاری

جانم از غم تباه شد ایواه
روزم از عشق شد سیاه سیاه
سوختم سوختم دریغ دریغ
مگر ای شیخ عشق بود گناه
جانم از غم تباه شد ایواه روزم از عشق شد سیاه سیاه
سوختم سوختم دریغ دریغ مگر ای شیخ عشق بود گناه
مگر ای شیخ عشق بود گناه
ای شب تیره روزگار منی یا دو چشم سیاه یار منی
از بلندی چو گیسوان سیاه وز سیاهی دله نگار منی
در برت با خیال او بسیار اشک از دیده کرده ام به کنار
چه بسا با تو راز دل گفتم چه بسا با تو مانده ام بیدار

ادامه ی مطلب