متن آهنگ پریشان محسن چاوشی
دوشنبه ، 6 ژوئن 2016
2,753 views
1 دیدگاه
نوشته:admin
متن آهنگ پریشان محسن چاوشی
آن دوست که من دارم آن یار که من دانم
شیرین دهنی دارد دور از لب و دهان داند
وقتی نکند با من کان شاخص صنوبر را
بنشینم و بنشانم گل بر سرش افشانم
ای روی دل آرایت مجموعه زیبایی
مجموع چه غم دارد از من که پریشانم
دریا که نقشی ما از طرح وجود من
چون یاد تو میارم خود هیچ نمی مانم
ای خوب تر از لیلی بیم است چون مجنون
عشق تو بگرداند در کوه و بیابانم
ای کاش زمین دشمن گر روی به من آرد
از روی تو بی زارم گر روی بگرداند
ای کاش زمین دشمن گر روی به من آرد
از روی تو بی زارم گر روی بگرداند
اگر از مطلب راضی بودید آنرا برای دوستانتان به اشتراک بگذارید
متن آهنگ لالایی علی زند وکیلی
متن آهنگ آسمان هم زمین میخورد چارتار
متن آهنگ جدید زبر حصین و شایع
متن آهنگ مامی ساری Mommy Sorry اپیکور
متن آهنگ در واز کن عجم باند
متن آهنگ کجایی محسن چاوشی
متن آهنگ معمای شاه سالار عقیلی
متن آهنگ خاک بهزاد لیتو و سیجل
متن آهنگ آدم بدی نبودم علیشمس و مهدی جهانی
متن آهنگ اسمش عشقه مرتضی پاشایی
متن آهنگ بی آسمون مهدی جهانی
سردارشهید طاهری، لشکر پنج نصر
متن آهنگ زیم زیم امید حاجیلی
متن آهنگ اعصاب ندارم رضا یزدانی
متن آهنگ دلخوشی سیاوش قمصری
متن آهنگ دنیای بی رحم میثم ابراهیمی
متن آهنگ حقم نبود مجید یحیایی
متن آهنگ سرنوشت افشین آذری
متن آهنگ یادم میاد علی ارشدی
متن آهنگ خاطرات محسن یاحقی
متن آهنگ نگات میکنم یاسین غلامی و علی ستوده
متن آهنگ نه نرو از سیروان خسروی
اولا ممنون بابت متن ترانهها.
فقط یه مشکل، لطفا یه مقدار با دقت بیشتری متنها رو قرار بدید. مثلا همین متن درست نیست.
متن صحیح توی سایت گنجور هست که اشعار شاعرها رو پوشش میده.
همین متن اینجا قابل دسترسه:
h
آن دوست که من دارم وان یار که من دانم
شیرین دهنی دارد دور از لب و دندانم
بخت این نکند با من کان شاخ صنوبر را
بنشینم و بنشانم گل بر سرش افشانم
ای روی دلارایت مجموعه زیبایی
مجموع چه غم دارد از من که پریشانم
دریاب که نقشی ماند از طرح وجود من
چون یاد تو میآرم خود هیچ نمیمانم
با وصل نمیپیچم وز هجر نمینالم
حکم آن چه تو فرمایی من بنده فرمانم
ای خوبتر از لیلی بیمست که چون مجنون
عشق تو بگرداند در کوه و بیابانم
یک پشت زمین دشمن گر روی به من آرند
از روی تو بیزارم گر روی بگردانم
در دام تو محبوسم در دست تو مغلوبم
وز ذوق تو مدهوشم در وصف تو حیرانم
دستی ز غمت بر دل پایی ز پیت در گل
با این همه صبرم هست وز روی تو نتوانم
در خفیه همینالم وین طرفه که در عالم
عشاق نمیخسبند از ناله پنهانم
بینی که چه گرم آتش در سوخته میگیرد
تو گرمتری ز آتش من سوخته تر ز آنم
گویند مکن سعدی جان در سر این سودا
گر جان برود شاید من زنده به جانانم
******
به هر حال تشکر بابت همین زحمتی هم که میکشید.