متن آهنگ سکوت خیمه ها مهدی باقری

%d8%af%d8%a7%d9%86%d9%84%d9%88%d8%af-%d8%a2%d9%87%d9%86%da%af-%d8%ac%d8%af%db%8c%d8%af-%d9%85%d9%87%d8%af%db%8c-%d8%a8%d8%a7%d9%82%d8%b1%db%8c-%d8%a8%d9%87-%d9%86%d8%a7%d9%85-%d8%b3%da%a9%d9%88%d8%aa

بعد از یه جنگ پرصدا
سکوت توی خیمه ها
تو قلب شبها میپیچه
اینبار صدای بچه ها

داداش نگرانم نباش
طاقت دیدن ندارم
میرم که واسه خیمه ها
مشک پراز آب بیارم

تا مشکو پر کردم ز آب
میترسیدم مهلت ندن
نزدیک خیمه بودمو
مشکو از رو دوشم زدن

نگاه به پشتم کردمو
تیری که به چشمم رسید
افتاد علم از دستمو
منو به خاک و خون کشید

داداش نگرانم نباش
طاقت دیدن ندارم
میرم که واسه خیمه ها
مشک پر از آب بیارم

نگاهم افتادبه زمین
تیری به دست من نشست
تا اینکه برگشتم دیدم
تیر دیگه چشمامو بست
ببخش علمدار سپاه
شرمنده ی روی توئم
جان برادر یا حسین
همیشه به سوی توئم
داداش نگرانم نباش
طاقت دیدن ندارم
میرم که واسه خیمه ها
مشک پر از آب بیارم

بعد از یه جنگ پرصدا
سکوت توی خیمه ها
تو قلب شبها میپیچه
اینبار صدای بچه ها

داداش نگرانم نباش
طاقت دیدن ندارم
میرم که واسه خیمه ها
مشک پراز آب بیارم

تا مشکو پر کردم ز آب
میترسیدم مهلت ندن
نزدیک خیمه بودمو
مشکو از رو دوشم زدن

نگاه به پشتم کردمو
تیری که به چشمم رسید
افتاد علم از دستمو
منو به خاک و خون کشید

داداش نگرانم نباش
طاقت دیدن ندارم
میرم که واسه خیمه ها
مشک پر از آب بیارم

نگاهم افتادبه زمین
تیری به دست من نشست
تا اینکه برگشتم دیدم
تیر دیگه چشمامو بست
ببخش علمدار سپاه
شرمنده ی روی توئم
جان برادر یا حسین
همیشه به سوی توئم
داداش نگرانم نباش
طاقت دیدن ندارم
میرم که واسه خیمه ها
مشک پر از آب بیارم