متن آهنگ حس احسان هخامنش و صادق

متن آهنگ حس احسان هخامنش و صادق

باز سر صبحه دلم غروبه

یه حس میگه تلخیه همش دروغه

میگه لبخند بزن که خوبی نزدیکه

میگم خستم میترسم چشا سنگینه

میگه سکوت فقط حس داشته باش

به شبنم روی گل چش داشته باش

میگم سیگار رو لب همش از غمه

میگه اینجا خوبیا و بدیاش درهمه

گفتم از کجا اومدم به کجا میرم

گفت کم فکر کن این واست خدا میشن

گفتم ببین ترک دست پیرمرد و

دلایی که تو سرما پینه بسته

گفت هرجا که من باشم غم میپره

اون که قمار نکنه اینجا کم میبره

گفتم اسمت و بگو من اهل ریسکم

گفتم من شادیم ولی هرزه نیستم

♫♫♫

آخرین گل خشک نمیشد روی شاخه هیچ وقت

چون ندید مثل من تو صد مساوی بیشتر

گل تو گلدون پشت شیشه باغبونش باش همیشه

هر چقدر ستایشم شه از خوبیاش کم نمیشه

کل زمین دل بستن بش افتخار شد هر لبخندش

خوش بو خوب و شاد و شاداب اما تنهاییش رفت از دستش

زیباییش اجباری بود که لحظه هاش توی تکراری خوب

وجودش تو دنیا امدادی بود فهمید مشکلش یکتایی بود

♫♫♫

زد تو خال مثل یه تک تیرانداز

حرفاش قشنگ تغییرم داد

تصمیم از ماست قشنگ یا زشت

خوب گوش کن میکنم قشنگ بازش

که زندگی فقط از نگاه توئه

جلو آینه وایسا بکن نگاه به خودت

فریاد بزن و صدای خدا باش

از تموم انگلای دورت جدا باش

از تموم انگلای دورت جدا باش

هدف داشته باش به سردی ها بخند

چش رو خوبی باز رو تلخیا ببند

عمیق نگاه کن تو عین سادگی

دریاس دلت بده دل به عاشقی

کامل باش با یه فکر مثبت

پس پیش به سوی خیر مطلق

پس پیش به سوی خیر مطلق

♫♫♫

آخرین گل خشک نمیشد روی شاخه هیچ وقت

چون ندید مثل من تو صد مساوی بیشتر

گل تو گلدون پشت شیشه باغبونش باش همیشه

هر چقدر ستایشم شه از خوبیاش کم نمیشه

کل زمین دل بستن بش افتخار شد هر لبخندش

خوش بو خوب و شاد و شاداب اما تنهاییش رفت از دستش

زیباییش اجباری بود که لحظه هاش توی تکراری خوب

وجودش تو دنیا امدادی بود فهمید مشکلش یکتایی بود