تير تاريكي روي سياه
توي دلم گفتم: ماشه را بچكانم، نچكانم، اصلاً روي ضامن هست، نيست… دل را زدم به دريا و ماشه را خيلي آرام كشيدم. توي دلم حدس زدم كه صد در صد روي ضامن است و دارم با خودم بازي ميكنم. نفهميدم كي صداي گلوله، آن هم ژـ۳ توي راهرو تنگ و تاريك و باريك پيچيد. ناگهان همه بچهها پهن شدن روي زمين و من زدم زير خنده… انگار خنگ شده بودم. اين چه غلطي بود كه من كردم خدايا… نكنه زدم به پاهاش…
دل را زدم به دريا و ماشه را خيلي آرام كشيدم. توي دلم حدس زدم كه صد در صد روي ضامن است و دارم با خودم بازي ميكنم. نفهميدم كي صداي گلوله، آن هم ژـ۳ توي راهرو تنگ و تاريك و باريك پيچيد. ناگهان همه بچهها پهن شدن روي زمين و من زدم زير خنده… انگار خنگ شده بودم. اين چه غلطي بود كه من كردم خدايا… نكنه زدم به پاهاش… نگاه كردم ديدم نه هنوز خوني روي زمين نيست. برادر اكبر هم آخ و آخ نميكند، ولي درست گلوله خورد زير پاهايش و كمانه كرد خورد به ديوار. تنها شانس من، نمور بودن ديوار بود كه گلوله توي ديوار محو شد…
تازه متوجه اشتباه خودم شدم. اصلاً اين چه كاري بود كه كردم…
يكي زد پشتم و گفت: فلاني دمت گرم، عجب ضد حالي! تلافي بوران و سرگرداني تو كوهها را درآوردي. شل شدم و چسبيدم به ديوار.
برادر اكبر نگاهم كرد. ميدانستم كه اولين تنبيه، خلع سلاح و بعد حمايل و بعد…
اسلحه را انداختم زير پاهايم و شروع كردم به باز كردن حمايل. بند فانسقه هم توي اين گيرو دار، گير كرده بود. درگير باز كردن فانسقه بودم كه اكبر يك سيلي محكم نواخت بيخ گوشم و صورتم گر گرفت. اما از خجالت اشتباه خودم، آخ هم نگفتم. فقط نگاهش كردم. دست برد فانسقه را باز كند، گير كرده بود و باز نميشد. مهرپويان، كه انگشتهاي بلندي داشت، يك چيزي گفت و همه زدند زير خنده. كلي بچهها دورم جمع شده بودند كه اكبر، حالا با من چه خواهد كرد. فانسقه هم بختش باز شد و حمايل از تنم كنده شد. سبك شدم. دستم را گرفت و من را كشيد برد روي پشت بام، انداخت توي انبار نفت. از شانس بد من، انبار نفت روي پشتبام بود. يك سنگر نگهباني هم كنارش. حاجمحمد نامي آن شب نگهبان بود. انبار سرد و كشنده… از همه سختتر بوي آزار دهنده نفت هم به سختيها الحاق شده بود. از لاي دريچة كوچك درآهني بازداشتگاهي كه در آن بودم، حاج محمد را صدا زدم. حاج محمد، حاج محمد، تو رو خدا بيا بزن اين قفل را از بيرون بشكن. گفت: من نميتونم پست خودم رو ترك كنم. گفتم: ديوانه، من دارم منفجر ميشم. تو ميگي من پست خودم رو نميتونم ترك كنم! بيا حاج محمد. دست پايين گرفتم و با ناله و انابه گفتم: بيا ديگه، مگه ما بچه محل نيستيم. حاج محمد حدود بيست سالي سن داشت، ميگفتند توي شكم مادرش كه بوده، مادرش رفته مكه و حاجمحمد هم كلهم حاجي دنيا آمده. گفتم: اسلحهتو بده من، خودم ميزنم قفل را ميشكنم. سري چرخاند و آرام گفت: چهجوري؟ گفتم: خوب يه تير ميزنم به قفل!
گفت: ديگه چي؟ منم ميخواهي بيچاره كني! من نميآم.
ـ من نميآم، من نميآم… هي لعنت به تو، ديگه بهت نميگم.
گفت: چي نميگي؟
گفتم: تو اصلاً ممدم نيستي تا حاج محمد باشي. نصف شبي كو حالا دشمن كه همين دو دقيقه تو پستت رو ترك كني بياد… اصلاً تو چهكاره چقندري اين بالا. اگه بيان كه از اينجا سه طبقه رو بالا نميان. ميرن از پشت روي ديوار…
هر چه كردم اين حاج محمد از جاش جم نخورد كه نخورد… آخر سر گفتم: هي الاهي كه تا صبح نشده همونجا تو ملاجت تو بزنند با قناسه…
نصف انبار ازين پتوهاي ارتشي اما سياه بود. پتوهاي نو ارتشي مشكي. دست بزني ابتدا دستت را سياه ميكند. فرمانده در را قفل زده بود و من افتادم توي تاريكي. به هر زحمتي بود بستة پتو را باز كردم و حدود ده تا را پهن كردم روي زمين و چند تا هم انداختم روي تنم تا گرم شوم؛ اما باز ميلرزيدم. هوا سرد و كشنده بود. نفهميدم از خستگي كي صبح شد. ناگهان ديدم اكبر دارد پتوها را از روي سرم ميكشد. بلندم كرد. گفتم: برادر اكبر، برادر اكبر، گفت: بار آخرت باشهها، بريم.
بعد دست زد به صورتم و گفت: چقدر سياه شدي. گفتم روسياهم برادر اكبر، رو سياه، كار اين پتوها بود. گفت: روسياهي آدم كار خود آدم هست. پتوها مقصر نيستند. رفتيم. اول رفتم يك دوش گرم توي مقرگرفتم. نشستم پاي صبحانه و برادر اكبر هم كنارم نشست و ازينكه شب را بازداشت مانده بودم، از دلم درآورد، بعد نشستيم يك زيارت عاشورا خوانديم و يك عكس يادگاري هم گرفتيم كه يادمان باشد، اشتباه نكنيم.
باز نشر این مطلب متعلق به نشریه امتداد” به سردبیری رضا مصطفوی است.
حکايت شهادت همچنان باقيست …
حاجات تون روا
التماس دعا
همراز پروانه ها باشيد
نشاني تماس
diareranj@gmail.com
توجه:
براي ارسال «نظر، پيشنهاد يا دلنوشته هاي خود،
لطفا از قسمت بالاي سايت «تماس باما» استفاده نمائيد.
اگر از مطلب راضی بودید آنرا برای دوستانتان به اشتراک بگذارید
متن آهنگ لالایی علی زند وکیلی
متن آهنگ آسمان هم زمین میخورد چارتار
متن آهنگ جدید زبر حصین و شایع
متن آهنگ مامی ساری Mommy Sorry اپیکور
متن آهنگ در واز کن عجم باند
متن آهنگ کجایی محسن چاوشی
متن آهنگ معمای شاه سالار عقیلی
متن آهنگ خاک بهزاد لیتو و سیجل
متن آهنگ آدم بدی نبودم علیشمس و مهدی جهانی
متن آهنگ اسمش عشقه مرتضی پاشایی
متن آهنگ رقیب محسن چاوشی
متن آهنگ کم کاری ایمان غلامی
متن آهنگ من یا تو افشین آذری
متن اهنگ ریزه ریزه از پویا
متن آهنگ گل صبح مجید اخشابی
متن آهنگ پشیمونم دامون نوردین
متن آهنگ دل دیوونه ندیم
متن آهنگ لایی پایا
متن آهنگ تو در مسافت بارانی محسن چاوشی
متن آهنگ گوشی فرزاد فرزین
متن آهنگ تردید مجید رستمی
متن آهنگ دلم گرفته امیر معروفی