یک پا ی دلتان را به پای درگاه دل مادران شهید داده  بکشید. پای درد دل هاشون! بغض هاشون! غم و فراق و غصه و قصه دلتنگی و فراق و غم و تنهائی یه مادر شهیدداده شاید کم نباشد از هزار روز اشک ریختن… سجاده نشستن…! سنگ قبر به دل کشیدن… خاک به سر پاشیدن…!  از ما گفتن بود…! قیامت که به پا شد…. پای دلتان که از پا افتاد…! ما گفتیم…! ما گفته باشیم…!

نبودی با ما ببینی چه روز گاری داشتیم…!

وداع … نجوا … کاش بجای سر به خاک کشیدن سری به مادران شهید بزنید…

پای درد دل هاشون … بغض هاشون ..دلتنگی  و فراق و غم و تنهائی… عجب زمانه ای شده …!

شهدا را ابزار عاشقی دلشان کرده اند  روی سنگ قبر شهید نماز می گذارند…

سیره شهید را نمی دانند وصیت نامه شهید رانمی خوانند … !

مادر شهیدی می گفت از وقتی بچه ام شهید شده پای درگاه نشسته ام به انتظار ….

نه به انتظار خلقی که  شهدا را فقط برای نفس خویش می خواهند نه برای خود شهید…

کاش بجای …. ای کاش .. که دلم خون است حرفم نمی اید برون …

باشد تا قیامت که همه زیر پای مادران شهید داده خجل اشک بیزیم…!

چه بگویم… مگر حرفی هم مونده … آنقده شهید شهید می کنند…!

یادمان باشد که خیلی از شهدا دیده نمی شوند ولی انها هم شهیدند …

یادمان باشد … مادران شهید داده  چه غربتی می کشند…!

شهید شهید می کنند و خاک به دامن و سر و چشم  خویش می کشند…… باشد تا قیامت ..!

مادر شهید” علی محمد شاهرخی” روستای  رستمکلاته گرگان… و همکلاسی مدرسه شهید مدرس…!

   وبلاگ آخرین دوران رنج

 

□ دیاررنج مکتب رنج و صبوری و رهائی…
و شهادت پاداش رنج است.
 همراز پروانه ها باشید