r1

قفسي تنگ به وسعت دنيا ، قراردادي بلند با تركش ها ، صبوري كنيد ! چون گلي ، به وقت شگفتن در طوفان صبرپاداشي که خداوند در برابر رنج به انسان بخشيده است،پس بکوشيم  در آخرين دوران رنج در ديار رنج در سياره رنج در اين قفس تنگ دنيا ، صبور ترين انسان ها باشيم در درد  و رنج  جانبازي مان

 جانبازي در راه خدا مستلزم صبر بر رنج هاست

 جانباز بودن در رنج زيستن و صبوري کردن است

 عاشقانه به معبود پيوستن

 اکنون که انتخاب شده ايم غريبانه در دل شب ها با زخم و درد و رنج خويش نجوا کنيم با خدا

پس الهه صبر بايد بودن است

 كوه را بنام سنگ

 رنج را بنام صبر

پنجراه را بنام انتظار

كوچه را بنام غربت

شب را بنام فراق

 پروانه را بنام پرواز

 جنون رابنام مجنون

 مجنون را بنام عشق

 عشق را بنام زخم درد و و رنج

 جانبازي را بنام عباس، عباس را بنام پرواز

گفت روز جانبازي عباس شد

دست عباس بال پرواز شد

دنيا قفس تنگي است به وسعت يک اقيانوس
بايد با قفس پرواز کرد. يا اين قفس را بايد شكست

دلم گرفته آسمان در گلويم زندانيست ! دلم از مژه ها يم جاريست !
زخم هايم تا ابدالاآباد براي سرزمينم جاريست!!!
غلامعلي نسائي ……