ALI-ASGHR-RAZAEI

سنگر انفرادی/
شهید بسیجی: علی اصغر رضائی
شهید علی اصغر رضائی در دفترچه خاطراتش نقل می کند: روز آخر خرداد سال شصت وچهار، در منطقه فاو، دور هم؛ توی سنگر نشسته بودیم. ناگهان صدای انفجار و فریاد: « عراقی ها، شیمیائی زدن، شیمیائی زدن.» از سنگر پریدیم بیرون، هوای گرم وشرجی و سوزان فاو…

دود غبار، بوی ناهنجار، بچه ها می دویدند و نفس های شان، بند می انداخت و می افتادند.

هر کدام از ما دربدر دنبال ماسک شیمیائی بودیم.

بعضی ها گریه می کردند و فریاد می کشیدن، آخر چرا ما باید به همین سادگی کشته بشویم.

اینطور شهیدن شدن را دوست نداشتیم. رو شانه خاکریز، توی عملیات، روبروی دشمن، شهیدن شدن حال دیگری دارد.

ناگهان هوا تیره و تار شد، باد و طوفان، فضای منطقه را بهم پیچید، و آسمان حال غریبانه ائی پیدا کرد.

تو گوئی فریاد رزمنده ها بغض دل آسمان را ترکانده است.

باران. باران باران. باد و طوفان ماسک شیمیائی شد.

دود و غبار و بوی ناهنجار شیمیائی را ظرف مدت سه چهار دقیقه شست، فضای آلوده فاو را شاداب کرد.

بچه های رزمنده ماسک های شان را گرفته بودن توی دست.

خیس و آب رفته، ایستاده بودن زیر باران.

نفس ها دیگر بند نمی انداخت.

کسی از تن لرزه، روی زمین نمی افتاد.

مدتی بعد صدای تکبیر و الله اکبر بچه ها بلند بود. زمین گل شده بود. آسمان صاف.

دویدم روی شانه خاکریز، رگباری بستم و فریادی کشیدم: آهای عراقی ها. عراقی ها ما بر حقیم. ما بر حقیم.

اشاره”/
دو سال بعد از این ماجرا گذشته؛ «علی اصغر رضائی» در منطقه شلمچه، در پاتک دشمن بعثی، زخمی و اسیر می شود. رنج اسارت و زخم جنگ و شکنجه، آرمانخواهی اش در مقابل دشمن اعتقادی، بر اثر ضربه های شکنجه بر جسم نحیفش، و رنج های ناشی از جنگ، در سحرگاه اول مهرماه سال ۱۳۶۸ در بیمارستان رمادیه عراق مظلومانه و غریبانه، چون مقتدایش آقا آمام حسین(ع) به شهادت می رسد.

*نوسنده: غلامعلی نسائی

□ دیاررنج مکتب رنج و صبوری و رهائی…
و شهادت پاداش رنج است.
 همراز پروانه ها باشید

 

□ دیاررنج مکتب رنج و صبوری و رهائی…
و شهادت پاداش رنج است.
 همراز پروانه ها باشید