متن آهنگ خود زنی از رضا یزدانی

خستم نگو نه
شکستم نگو نه
دست منو بگیر که گم شدم
با صورتی خونی مثل یه زندونی


به گل نشستم نگو نه

شکل سقوطم
غرق سکوتم
یه جاده که تو مشت دره هاست
واسه یه آواره
دنیا یه دیواره
شب من که پایان نداره

زخمی رو گونم
شبیه جنونم
باید به تو به شب
به خونه خو کنم

تصویر موندن باش
یک لحظه با من باش
یه طوفان یه بغض دوبارم
تحمل ندارم
حکمم قفس بود
سکوت نفس بود
به من شک کن لای رها شدن

من به تو زنجیرم
اگرچه می میرم
کمک کن که آروم بگیرم
که تلخو اسیرم

ترانه سرا : بابک صحرایی