متن آهنگ یه شاعر بایا و احمدرضا غلامی

%d9%85%d8%aa%d9%86-%d8%a2%d9%87%d9%86%da%af-%db%8c%d9%87-%d8%b4%d8%a7%d8%b9%d8%b1-%d8%a8%d8%a7%db%8c%d8%a7-%d9%88-%d8%a7%d8%ad%d9%85%d8%af%d8%b1%d8%b6%d8%a7-%d8%ba%d9%84%d8%a7%d9%85%db%8c

چقد درد داره این حرفا
چقد حرفای نامربوط
زدی که حال من بد شد
شدم مرده توی تابوت
که محکومه به بی حرفی


با اینکه واسه گفتن داشت
یه دنیا حرف ولی دیگه
فقط راه واسه رفتن داشت
جهان پشت سرم جاموند
شدم بیت های تکراری
یه ساز خسته ی مغرور
که  جاموند کنج انباری

شاید این حس یه تلقینه
ولی بغض های سنگین داشت
یه شاعر که توی شعراش
فقط حرفای غمگین داشت

میون این همه تردید
یه چیزی واسه من غم بود
نفهمیدی نفس میدم
شاید احساس من کم بود
تو خوبی اینو میدونم
ولی خب واقعیت داشت
یه شاعر که  ته قصه!
همیشه نقطه چین میذاشت
تو دوری میکنی از من
ولی وقتی که دلگیری
شبا شعرامو میخونی
همین خوبه که پیگیری