متن آهنگ نیم دیگر امیر عظیمی

%d9%85%d8%aa%d9%86-%d8%a2%d9%87%d9%86%da%af-%d8%a7%d9%85%db%8c%d8%b1-%d8%b9%d8%b8%db%8c%d9%85%db%8c-%d9%86%db%8c%d9%85-%d8%af%db%8c%da%af%d8%b1

چقدر ساده بهم ریختی روان مرا

بریده غصه ی دل کندنت آبای مرا

قبول کن که مخاطب پسند خواهد شد

به هر زبان بنویسند داستان مرا

گذشتی از من و شب های خالی از غزلم

گرفته حضرت دستان تو جهان مرا

سریع پیر شدم آنچنان که آینه نیست

شکسته در دل خود صورت جوان مرا

به فکر معجزه ای تازه بودم و ناگاه

خدا گرفت به دست تو امتحان مرا

سریع پیر شدم انچنان که آینه نیست

شکسته در دل خود صورت جوان مرا

به فکر معجزه ای تازه بودم و ناگاه

خدا گرفت به دست تو امتحان مرا

♫♫♫

نه تو خلیل خدایی نه من چو اسمائیل

بگیر خنجر و دردم بگیر جان مرا

تو را به حرمت عشقت قسم بیا برگرد

بیا و تلخ تر از این نکن دهان مرا

چه روزگار غریبیست بعد رفتن تو

بغل گرفته غمی کهنه آسمان مرا

تو نیم دیگر من نیستی تمام منی

تمام کن غم و اندوه سالیان مرا

سریع پیر شدم انچنان که آینه نیست

شکسته در دل خود صورت جوان مرا

به فکر معجزه ای تازه بودم و ناگاه

خدا گرفت به دست تو امتحان مرا

سریع پیر شدم انچنان که آینه نیست

شکسته در دل خود صورت جوان مرا

به فکر معجزه ای تازه بودم و ناگاه

خدا گرفت به دست تو امتحان مرا